نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار مرکز تحقیق و توسعه، و مدیر گروه زبان و ادبیات فرانسه سازمان «سمت»
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
برنامه درسی به مجموعهای هماهنگ از اهداف، سرفصلها، محتوای دروس، روشهای تدریس و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی اطلاق میشود که تهیه آن، اصول خاص خود را دارد. برنامه درسی میبایست شخصیت، استعداد، خلاقیت و توانایی دانشجو را در تمام جوانب پرورش دهد؛ همچنین باید روشهای علمی را ارائه دهد و امکان یادگیری عمیق و پایدار را فراهم سازد. برنامه درسی باید بهگونهای باشد که انگیـــزة خـود ـ یـادگیری را در دانشجو ایجاد کند و از تازگی و اعتبار علمی برخوردار باشد. یک برنامه درسی خوب باید ارزش علم و کاربرد آن را در زندگی به خوبی بشناساند.
یکی از ابزارهای این برنامه درسی سرفصلهای درسی است. اما این سرفصل چیست؟ ویژگیهای مطلوب یک سرفصل دانشگاهی کداماند؟ آیا معماری آموزشی بهترین واژه برای سرفصل درسی نیست؟ اینها سؤالاتی هستند که نگارنده را بر آن داشت تا به نگارش این مقاله بپردازد.
تعریف و مفهوم سرفصل
سرفصل در اصل سند مکتوب چند صفحهای است که باید تمام اطلاعات مفید درس را معرفی کند. در واقع، سرفصل طرحی از فعالیتهای آموزشی است که اهداف و مقاصد یک برنامه درسی و در مجموع برنامهای را که یک استاد باید دنبال کند، به تصویر میکشد. همچنین روشی را بیان میکند که این فعالیتهای آموزشی، یادگیری و ارزشیابی در مکان خویش سازماندهی میشوند. بنا به تعریف ژان پی یر کوک[1] سیلابس[2] ـ عنوانی که بیشتر در کانادا از آن استفاده میشود ـ در خصوص ماهیت و کمیتهای دانش،[3] دانش ـ عملی[4] و دانش ـ زیستی[5] بحث میکند. سرفصل مسیری است که به دانشجوپیشنهاد میشود. این مسیر با مجموعهای از مراحل یادگیری، تمرینها، موانع و ارزشیابیها همراه است (Cuq, 2003).
در اینجا لازم به یادآوری است که در کشور ما ایران، سرفصلهای درسی[6] را وزارت علوم ویا گروههای آموزشی دانشگاهها تعیین میکنند، درحالیکه در اغلب کشورها این کار بر عهده استاد همان درس است و در هر دانشگاهی میتواند متفاوت باشد.
واژه سرفصل در ایران و محافل علمی غربی با دو معنای نسبتاً متفاوت به کار میرود. البته این دو معنا نقاط اشتراک زیادی نیز دارند، ولی توجه به تفاوتهای آنها میتواند به روشن شدن موضوع کمک کند (فردانش، 1378).
در واقع، سرفصل درسی از یک سو مطالبات دانشجویان است ؛ دانشجویانی که میخواهند بدانند از درس مورد نظر چه انتظاراتی باید داشته باشند و از سوی دیگر مطالبات استاد است که چه توقعاتی از دانشجوی آن درس دارد. بنابراین، زمانی که استادی یک سرفصل را تهیه میکند، این سرفصل میتواند به عنوان یک ابزار مشترک برای استادان دیگر، که همین درس را در دانشگاههای دیگر تدریس میکنند هم کاربرد داشته باشد. نکته مهم اینجاست که همیشه انتظاراتی از یک سرفصل وجود دارد که اگر به طور واضح و آشکار بیان شود، صرفهجویی قابل توجهی در زمان میشود و دیگر توضیحات مکرر رخ نمیدهد. در یک سرفصل باید محتوای مورد بحث مشخص باشد و اهداف آموزشی به خوبی تدوین شوند؛ همان اهدافی که استاد تمایل دارد دانشجویانش به آن دست یابند. پس، سرفصل خود ابزاری برای برنامهریزی آموزشی است. زمانی که استاد سرفصل را در اختیار دانشجویانش قرار میدهد، در واقع تمام اطلاعات مفید مرتبط با کلاس و برنامهریزی آموزشی برای آن درس را در اختیارشان میگذارد و دانشجویان نیز از موضوع درس، انتظارات استاد و سرانجام، هدف درس مطلع میشوند و با اطمینان آموزش را آغاز میکنند.
سرفصلهای مبهم، بدون انسجام، نامرتبط با گرایش رشتهها، کهنه و قدیمی، غیرکاربردی و نامتناسب با تعداد واحد درسی اطمینان و آرامش را از دانشجو سلب میکند و تا پایان ترم تحصیلی او را در اضطراب قرار میدهد؛ همچنین، مانع برقراری تعامل مناسب دانشجو با استاد میشود. هر سرفصل دلایل وجودی خود را در برنامه آموزشی دارد و با تهیه سرفصل مناسب میتوان اطمینان یافت که به پیشنیازهای یک درس توجه لازم شده است. به گفته آلتمن و کاشین (Altman & Cashin, 1992) از لحاظ لغوی، سیلابس یک فهرست مطلب است. در آموزش عالی، همه با این موضوع هم عقیدهاند که سیلابس یا طرح درس معرفی کلی از درسی است که تمام اطلاعاتی را که دانشجو باید از موضوع آن داشته باشد ارائه میدهد. این اطلاعات عبارتاند از: فهرست مطالب، اهداف درس، برنامهریزی فعالیتها، انواع ارزشیابی، اطلاعات عملی، دستورالعملهای کار و غیره.
گفتنی است که کلمه سیلابس در همه کشورها با همین اسم به کار نمیرود. برای مثال، اصطلاح طرح درس در فرانسهپلان دو کوق (plan de cours)، در انگلیس کورس اوت لاین (course outline ) و در بلژیک فرانسوی زبان پلی کپییه (policopié ) گفته میشود.
معمولاً هدف سرفصل توصیفی است و موضوع عبارت است از تمرکز درس بر برخی موضوعات و چگونگی سازماندهی آنها. سرفصل اساساً ابزاری ارتباطی بین استاد و دانشجوست.
قبل از اینکه سرفصلی تهیه شود، چه حاصل تلاش گروهی در دانشگاه و چه مدون شده به وسیله استاد مربوط به آن درس باشد، توجه به چند نکته ضروری است:
1. تدوین یک سرفصل اتفاقی نیست، بلکه به دنبال تصمیم افراد یا گروهی صاحبنظر برای برآوردن نیازی آموزشی یا هر انگیزه خاص دیگری به وجود آمده است. بنابراین، مشخص کردن انگیزههای شکلگیری سرفصل در مجموع برنامه آموزشی یک رشته مهم است، به طوری که سرفصل را با سایر دروس پیوند میزند. برای مثال، سرفصل یک درس میتواند جوابگوی برخی توقعات بازار کار باشد.
2. برای تهیه سرفصل به وسیله استاد یا گروهی که آن را تهیه میکنند باید اقداماتی صورت گیرد، از جمله اینکه:
ـ اطلاعات و دانشها در مجموعه مطالب درس سازماندهی شوند.
ـ امتحانها، تمرینها، آزمایشگاهها و غیره تهیه و بازنگری شوند.
ـ معرفینامهها، منابع درسی، راهنماها، جداول یا بارم نمرهها آمادهسازی شوند.
ـ افرادی چون معاونان، تکنسینها و کارکنان دبیرخانه استخدام شوند.
ـ برخی ملاقاتها با مدیر برنامه، و همکاران فعلی، همکارانی که قبلاً این درس را دادهاند، جهت استفاده از تجربیاتشان، صورت گیرد.
ـ از فناوریهای جدید از جمله وب سایتها استفاده شود.
این فعالیتها میتوانند تنها یا گروهی با در نظر گرفتن بودجه یا بدون بودجه در زمانی معین انجام شود.
3. باید شرایط محقق شدن آموزش در نظر گرفته شود. برای مثال:
ـ استاد از قبل تعداد دانشجویان خود در آن درس را بداند، زیرا این مورد بر انتخاب فعالیتهایی که سازماندهی میشوند، همچنین بر تحقق آنها، ارزشیابی امتحانات، کارها و غیره، بهشدت، تأثیر میگذارد.
ـ مـاهیت درس باید از ابتدا مشخص باشد که آیا درس اجباری یا اختیاری است؛ در سال اول تحصیلی ارائه میشود یا در سال آخر تحصیلی و ... .
ـ فراوانی و کثرت درس نیز مهم است؛ آیا درس مورد نظر در تمام ترمها ارائه میشود یا سالی یک بار یا فقط یک بار در طول دوره تحصیلی.
ـ دانستن برخی اطلاعات از دانشجویان نیز مهم است. برای مثال، رشته تحصیلی و گرایش آنان، سن آنان، جنسیت آنان، توقعاتشان؛ آیا این توقعات شخصی یا شغلی است؟ درجه انگیزه آنان چقدر است؟ آیا دانشجویان همدیگر را میشناسند و با هم قبلاً کار گروهی کردهاند یا خیر؟
بنابراین، تهیه سرفصل درسی کار سادهای نیست و در مواقع ضروری در گرماگرم کار باید تصمیمات مهمی گرفت و به نکات به ظاهر پیش پا افتاده توجه داشت؛ زیرا پیشرفت کلاس به آنها بستگی دارد. در یک کلام اینکه تهیه سرفصل درسی مناسب، ارائه یک سرمایهگذاری بزرگ است. شایسته است در تلاش برای این سرمایهگذاری به سه پیشنهاد توجه کنیم:
● زمانی که موضوع یک درس جدید است، با اینکه اختیار کلاس در دست استاد است، استاد باید بر نکات ضروری درس متمرکز شود.
● در سرفصل، بیش از هر چیز به آنچه دانشجویان یاد خواهند گرفت توجه شود تا آنچه استاد درس میدهد.
● از آنجا که هر جزء تشکیلدهنده سرفصل باید کاملترین باشد، پس اجزاء تشکیلدهنده آن باید بتوانند مجموعهای منطقی و مستند تشکیل دهند و یکی پس از دیگری ارائه شوند.
اجزاء یک سرفصل مطلوب دانشگاهی
در یک سرفصل دانشگاهی مناسب قسمتهای مختلفی وجود دارند که عبارتاند از:
1. اطلاعات مربوط به سرفصل،
2. توصیف سرفصل،
3. اهداف سرفصل،
4. محتوای سرفصل،
5. فعالیتهای آموزشی،
6. ارزشیابی،
7. تقویم ملاقاتهای دانشجویی،
8 . منابع و
9. نتیجهگیری.
1. اطلاعات مربوط به سرفصل
این قسمت شامل آن دسته از اطلاعاتی است که به کلاس، استاد و سایر افراد و غیره مربوط میشود.
اطلاعات مربوط به کلاس میتواند در خصوص عنوان درس، نوع درس، زمان برگزاری و مکان تشکیل آن باشد. اطلاعات مربوط به استاد میتواند درباره نام استاد، دفتر کار وی، شماره تلفن یا نمابر و نشانی او، راههای ارتباط دانشجو با او( زمانی که دانشجویان میتوانند استاد را ملاقات کنند) باشد. اطلاعات در مورد سایر افراد میتواند شامل نام آنان، عنوان و مسئولیتشان، شیوههای ملاقات با آنان (در دفتر کار، از طریق تلفن، ایمیل و غیره) و همچنین بیشترین اطلاعات در این مورد باشد که دانشجویان چگونه میتوانند با درس خود و استاد مربوط رابطه مناسب را برقرار کنند؛ این امر نوعی دلگرمی برای دانشجو ایجاد میکند.
2. توصیف سرفصل
توصیف سرفصل میتواند به دو گونه باشد: توصیف ساده و توصیف مشروح.
توصیف ساده همان توصیفی است که در ارائه نام درس یا فهرست دروس خلاصه میشود. در توصیف مشروح اطلاعات دیگری ضمیمه میشود. برای مثال، مخاطبان درس چه کسانی هستند؟ درس پاسخگوی چه نیازی است؟ آیا درس اجباری است یا اختیاری؟ آیا برای شرکت در این درس باید دروس پیش نیاز گذرانده شده باشد یا این درس پیشنیاز درس دیگری است؟ یا حتی درس برای تعیین سطح است؟ جایگاه درس کجاست؟ در ابتدای برنامه، میانه یا در پایان برنامه است؟ آیا توسعه دانش یا دانش ـ زیستی یا دانش ـ عملی مدنظر است؟ آیا درس نظری است یا عملی؟
3. اهداف سرفصل
اهداف یادگیری آن دسته از اهدافی هستند که دانشجو را به سوی امور قطعی یادگیری هدایت کنند و چون عنصر حیاتی کلاس درس هستند باید به روشنی بیان شوند. اهداف یادگیری، معمولاً ابتدا اهداف کلی یا عمومی یادگیری و سپس اهداف ویژه یادگیری را شامل میشوند. بهتر است در بخش اهداف سرفصل، یادگیریها و توانمندیهای هدف درس برای دانشجویان مشخص شود و اینکه دانشجویان در پایان درس چه توانمندیهایی را کسب کردهاند؟ در ارتباط با درس، باید توقعی که از دانشجویان با اصطلاح یادگیری از آن یاد میشود، مشخص شود.
همچنین، اهداف یادگیری اهدافی هستند که استاد با همکاری دانشجو در به اجرا در آوردن آنها در یک حوزه شناختی خاص دنبال میکند. این اهداف، اهداف عام و اهداف خاص را معرفی میکنند. اهداف عام معرف نوع یادگیری و اهداف خاص معرف عملکرد هستند.
اهداف عام یادگیری معمولاً جملات کوتاه یک تا سه خطی هستند که به طور کلی مقاصد آموزشی درس را تشریح میکنند. هر سرفصل میتواند یک تا سه هدف عام داشته و یا بر اساس نیاز بیشتر از این تعداد را هم داشته باشد. این اهداف معمولاً باید با یک جمله آغاز شوند، سپس یک هدف عام را دنبال کنند و در انتها با یک مطلب کامل کننده به پایان برسند. برای مثال:
درس ...................... (مرحله اول)؛
به دانشجویان امکان میدهد تا ............... را بفهمند (مرحله دوم)؛
آموزش ............... محقق شده است ( مرحله سوم).
اهداف خاص یادگیری معمولاً جملات کوتاه یک تا سه خطی هستند که بهطور مشخص به تعریف چیزی میپردازند که دانشجویان باید در شرایط آموزشی در آن موفقیت کسب کنند و معمولاً در آنها از افعالی مانند: دارا بودن، قبول کردن، تعریف کردن، دریافت کردن، ارزیابی کردن و توضیح دادن استفاده میشود. برای مثال:
در پایان درس .................. دانشجو باید مهارت .............. را داشته باشد.
4. محتوای سرفصل
در خصوص اینکه چه اطلاعاتی باید در محتوا باشد قانونی کلی وجود ندارد. محتوا قسمتی از سرفصل است که موضوعات مورد بحث در آن مشخص شدهاند. بهتر است در بخش محتوا موضوعات به خوبی تعریف شوند تا هیچگونه ابهامی وجود نداشته باشد و نیز دستهبندی و به نوعی درجهبندی شوند. همچنین بهتر است نظم و مدت پردازش به موضوعات در نظر گرفته شود. از هر کدام از موضوعاتی که امکان دارد فهرستی تهیه گردد و از آوردن کلمات مبهم، دوپهلو و کلی گوییها احتراز شود. سرانجام، ارتباط بین درس با سایر دروس نیز مشخص شود.
5. فعالیتهای آموزشی
تلاشهای ملموسی که برای رسیدن به اهداف صورت میپذیرند، فعالیتهای آموزشی نامیده میشوند. انتخاب این فعالیتها دشوار است، زیرا هیچ کدام، علیرغم پیشرفتهای علمی و فناوریها، مطلوب و لغزشناپذیر نیستند. به قول ریشار پره ژان[7] کارآمدی یادگیری بیشتر به کیفیت و کمیت کارذهنی بستگی دارد تا به روشهای آموزشی؛ همان کار ذهنیای که امکان خلاقیت را به دانشجو میدهد (Prégent, 1990). به گفته او باید همیشه توجه داشت که فعالیتهای آموزشی و یادگیری باید با اهداف یادگیری یا توانمندیهایی که باید شکوفا شوند منسجم و با افعال کنشی که در بخش اهداف نام بردیم مرتبط باشند. این فعالیتها باید با توجه به کارکرد اهداف یادگیری انتخاب شوند نه برعکس آنها.
برخی فعالیتهای آموزشی از صدا کمک میگیرند، مانند سخنرانیها یا گزارشهای شفاهی؛ برخی از نوشتار کمک میگیرند، مانند گزارشهای مکتوب یا چکیدهها؛ برخی فعالیتها خارج از کلاس درس رخ میدهند، مانند استفاده از آزمایشگاهها؛ برخی از لوازم و اسباب استفاده میکنند، مانند دستگاههای صوتی ـ تصویری و سرانجام، برخی فعالیتها انفرادی و برخی گروهیاند. بنابراین، به محض اینکه فعالیتهای آموزشی و یادگیری مشخص میشوند، میتوانند به دو دسته فعالیتهای داخل کلاسی و خارج کلاسی تقسیم شوند.
به هر حال، بهتر است دانشجو با مطالعه سرفصل دریابد درس چگونه و همراه با چه فعالیتهایی ارائه خواهد شد تا خود را با آنها منطبق کند. یکی دیگر از فعالیتهای آموزشی میتواند استفاده از وب سایتها باشد. موضوع در این باره بسیار وسیع است و میتوان مقالهای مفصل در خصوص فواید و مضرات آن نوشت. در حال حاضر تعداد بسیاری از وب سایتهای درسی وجود دارند؛ برخی برای همه قابل دسترس و دسترسی به برخی تنها با استفاده از کلمات عبور امکانپذیر است.
6. ارزشیابی
ما قصد تعریف انواع ارزشیابی را نداریم، چون میدانیم ارزشیابیها یا تشخیصی[8]
هستند، یعنی درجه عملکرد کم، متوسط یا زیاد دانشجویان را میسنجند که
نه روی تابلوهای اعلانات اعلام میشوند و نه نمرهای به آنها داده میشود و یا تکوینی[9] هستند. این ارزشیابی برای تهیه اطلاعات درباره پیشرفت کارهای دانشجویان
به کار میرود و از تمرینهای هیجانی بهمنظور اصلاح عملکرد نهایی که از
دانشجویان انتظار میرود استفاده میکند. ارزشیابی تکوینی نیز نه روی تابلوهای
اعلانات اعلام میشود و نه نمرهای به آنها داده میشود. نوع بعدی ارزشیابی
پایانی[10] است که برای اندازهگیری درجه عملکرد دانشجویان به کار میرود
و هم روی تابلوی اعلانات اعلام و هم در آنها نمره دیده میشود. بنابراین،
یک دانشجو باید بداند نمره پایان ترم چگونه محاسبه خواهد شد. ملاکهای ارزشیابی چه چیزهایی هستند. شاید بهتر باشد حتی یک کپی از فرم ارزشیابی در اختیار دانشجو قرار گیرد تا از روشی که ورقهها - با توجه به ملاکهای ارزشیابی - تصحیح میشوند، مطلع شود. بنابراین:
ـ ارزشیابی باید هماهنگ با اهداف یادگیری دنبال شود یا توانمندیهایی که باید توسعه یابند، صورت گیرد.
ـ ارزشیابی باید هماهنگ با محتوای درس مورد بحث در کلاس درس باشد.
ـ ارزشیابی، بخصوص از نوع سوم که با نمره همراه است، باید بسیار واضح و روشن باشد و ابهامیبرای دانشجویان به همراه نداشته باشد. اینکه ارزشیابی شفاهی، کتبی، در کلاس یا خارج کلاس، انفرادی یا گروهی است، همراه با یک سری ابزارآلات است یا بدون آنهاست، از مواردی هستند که دانشجو باید مطلع باشد.
7. تقویم ملاقاتهای دانشجویی
حتی اگر انجام تمرینهای مربوط به درس اختیاری باشد، بهتر است از ابتدا زمانی را برای ملاقات استاد و دانشجو در طول ترم یا سال تحصیلی در نظر گرفت. برخی استادان از طریق وب سایتها این ارتباط را برقرار میکنند.
8. منابع
قسمتی از سرفصل درسی که اهمیت زیادی میتواند داشته باشد، بخش منابع است؛ یعنی منابعی که دانشجویان برای ادامه درس باید در اختیار داشته باشند. این منابع اجباری یا اختیاری هستند و میتوانند کتابهای آموزشی و مرجع، مجموعه متون، فایلهای مجازی، پاورپوینتها، جداول و وب سایتها باشند. در برخی موارد میتوان ابزار آلات مورد نیاز را معرفی کرد؛ مانند برخی نرمافزارها، لباسهای مخصوص کار، و ابزاری چون وسایل نقاشی یا موسیقی یا ضبط صدا، تصویر، و ... .
9. نتیجهگیری
در آخرین بخش از اجزاء یک سرفصل مطلوب خاطرنشان میکنیم که یک سرفصل از دو جهت بررسی میشود: از جهت شکل سرفصل و از جهت بنمایه سرفصل.
در خصوص شکل سرفصل بهتر است اندازه سرفصل را محدود و به ارائه نکات اساسی آن در 4 تا 7 صفحه اکتفا کرد تا به تدریج در طول کلاس اطلاعات تکمیلی به دانشجویان منتقل شود.
در خصوص بنمایه سرفصل نیز میتوان محتوا را از قبل مشخص کرد و گروهی آن را تهیه و در اختیار استاد بگذارند؛ این همان شیوهای است که در ایران هم انجام میشود یا اینکه به استاد آن درس اختیار تام داده شود تا خود به تهیه آن بپردازد. محتوا یا همان بنمایة سرفصل میتواند به جزئیات بپردازد یا تحلیلی باشد و در هر صورت باید با محتوای درس مطابقت کند.
پس از بررسی اجزاء یک سرفصل مطلوب دانشگاهی ذکر این نکته ضروری است که تهیه سرفصل درس میتواند تحت تأثیر عواملی باشد. برای مثال، با جهتگیری به سمت آموزش به انتقال دانش یا با جهتگیری به سمت یادگیری به کسب دانشراهنمایی شود. آموزش و یادگیری دانش، زیستن با دانش و به عمل در آوردن آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. سرفصل میتواند تغییراتی را بپذیرد، زیرا یک سرفصل کارآمد میتواند زمانی ناکارآمد باشد. با تمام این گفتار باز هم نمیتوان ادعا کرد که یک سرفصل میتواند به دور از هرگونه نقصی تهیه شود، بخصوص که اگر اولین، در نوع خود، و درباره یک درس باشد. اینجاست که پی میبریم تجدیدنظر در سـرفصلهــای دانشگاهـی - کـه تاریــخ تدوین برخی از آنهــا بــه چنــد دهــه میرسد - ضـروری است. آخرین دستاوردهای روز، دانشجویان را دچار چالش میکند. از یک سو، سرفصلهای درسیای وجود دارند که در زمان تدوین آنها گروهی متخصص و کارشناس آنها را تهیه کردهاند و از سوی دیگر، علوم به سرعت پیشرفت میکند و ما نباید از آن دور بمانیم. اما از همه مهمتر اینکه اکثر اطلاعات موجود، بهویژه در علوم انسانی، در غرب تهیه شدهاند و با فرهنگ ما همسانی ندارند و نیاز به بومیسازی برخی علوم به شدت احساس میشود.
میزان مطلوبیت سرفصلهای رشته زبان فرانسه
اینک، برای نمونه، سرفصلهای درسی رشته زبان فرانسه در مقطع کارشناسی را مرور میکنیم. این سرفصلها در سال 1369 تدوین شدهاند. اگرچه چند سال پیش با همت دانشگاه اصفهان سرفصلی ارائه شد؛ برخی دانشگاهها هنوز از همان سرفصلهای قدیمی استفاده میکنند.
در خصوص ویژگیهای سرفصل درسی صحبت کردیم که باید روشن و واضح بیان شود؛ اما در برخی سرفصلها میبینیم که آنها خالی از ابهام نیستند. برای مثال، در درس «دوره مقدماتی زبان فرانسه» که از دروس پیش نیاز است، دانشجو باید 306 ساعت آموزش نظری زبان فرانسه را با یکی از روشهای آموزش زبان بگذراند. لفظ «یکی از روشهای آموزش زبان» از ابهامات سرفصل به حساب میآید، زیرا روش زبانآموزی را مشخص نکرده است. برخی روشهای زبانآموزی از روشهای سمعی ـ بصری کمک میگیرند، برخی برنکات دستوری تکیه دارند و برخی با توجه به رویکرد ارتباطی[11] تهیه شدهاند. این بلاتکلیفی از یک سو، سودمند است؛ زیرا گروه آموزشی برای انتخاب روش زبانآموزی مختار است و از سوی دیگر مضر، زیرا با سلایق متفاوت دانشگاهها، دانشجویانی با سطح سواد متفاوت خواهیم داشت که در آزمون کارشناسی ارشد این مشکل نمایان میشود.
پیشتر ذکر کردیم وجود انسجام ضروری است، زیرا مطالب تکراری وقت استاد، دانشجو و بیتالمال را هدر میدهد. برای مثال، در درس «تفسیر متون ادبی»، درس«درآمدی بر ادبیات فرانسه» پیش نیاز شناخته شده است. در این درس آثار نویسندگان بزرگ فرانسوی و آثار عمده آنان در قرون 18 و 19 و در کل، ادبیات فرانسه در این دو قرن و انواع آثار مهم ادبی ازجمله، نووِل، رمان، تراژدی، کمدی و ... مورد نظر است. توجه داشته باشید که ذکر این سه نقطه که در سرفصل آمده است خود ابهامی بر این سرفصل است. وقتی به هدف درس تفسیر متون ادبی نظر میکنیم درمییابیم که هدف، آشنایی دانشجویان با متون نظم و نثر است، درحالیکه در درس پیش نیاز تأکید بر نویسندگان قرون 18 و 19 و آثار آنهاست.
مرتبط بودن سرفصلها با گرایش رشته نیز مهم است. برای مثال، درس «خواندن و درک مفهوم متون گوناگون» میتواند برای هر دو گرایش مترجمی و ادبیات فرانسه مفید باشد؛ اما فقط برای گرایش مترجمی در نظر گرفته شده است.
سرفصلها باید روزآمد بوده، با تحولات جاری و فکری روز همخوان باشند. اما سرفصلهای دروس فرانسه بسیار کلی است، مانند«ترجمه متون» و «دستور زبان».
بهتر است سرفصلها کاربردی باشند. هر چند در تهیه سرفصل برای رسیدن به این هدف تلاش شده است، تجربه نشان میدهد که بهندرت یک دانشجو پس از گذراندن چند واحد ترجمه توانسته است در ترجمه هرگونه متنی موفق باشد یا در مورد ادبیات فرانسه و تفسیر متون ادبی صاحبنظر باشد.
وجود تناسب سرفصلها با تعداد واحد درسی نیز مهم است. برای مثال، زمان در نظر گرفته شده برای دروس «درآمدی بر ادبیات فرانسه» و «تاریخچه ترجمه» یکسان است و این درحالی است که اولی به زبان فرانسه ارائه میشود و دشوارتر از دومی است که به زبان فارسی تدریس میشود.
در مطالب سرفصل نباید تکرار و تداخل وجود داشته باشد. برای مثال، سرفصل دروس «مکالمه 1و2» تفاوتی با هم ندارند. بنابراین، دو راه اساسی پیشنهاد میشود:
1. در مقطع کارشناسی فقط به آموزش زبان اکتفا شود و آموزش مترجمی و ادبیات مختص به مقاطع بالاتر باشد. به عبارتی، دانشجویان در مدت چهار سال تنها به فراگیری زبان بپردازند ودر مقطع کارشناسی ارشد، در آموزش مترجمی، به طور تخصصی،ترجمه را فرا گیرند و نیز در آموزش ادبیات، ادبیات فرانسه و فارسی را به طور تطبیقی بیاموزند تا تأثیر این دو ادبیات بر یکدیگر آموزش داده شود. برای مثال، در داستانهای لافونتن[12] داستانی مشابه داستان روباه و زاغ در کلیله و دمنه وجود دارد، اما مشخص نیست کدام یک برگرفته از دیگری است یا اشعار روتبوف[13] که ما را به یاد ابیات عبید زاکانی (شکورزاده، 1377) در شکایت از روزگار و در باب تنگدستی خود میاندازد.[14]
روتبوف نیز میگوید: ... وجه کفاف ندارم و همواره در حسرت نان به سر میبرم ... دیگر کسی به من وام نمیدهد و همه از من روی گردانند ... (شکورزاده، 1377).
بنابراین، آموزش ادبیات در مواردی که امکان تطبیق وجود دارد بسیار شیرینتر و به یاد ماندنیتر خواهد بود.
2. در سرفصل فعلی بازنگری جدی شود یا در طریقه ارائه دروس و رعایت تقدم و تأخر آنها ملاحظات لازم صورت گیرد. برای نمونه، به چند مورد اشاره میشود:
ـ در دروس مشترک بین دو گرایش مترجمی و ادبیات ملاحظه میشود که دروس محدودی مانند («انشاء ساده» و «وقایعنگاری» هر کدام به ارزش 2 واحد) به طور خاص به نگارش میپردازند. ممکن است در جواب گفته شود که «دروس پیش دانشگاهی» و «دیکته و گرامر»[15] نیز به این مقوله میپردازند، اما باید دانست که آموزش نکات دستوری با کاربرد صحیح آنها توسط دانشجویان تفاوت دارد. به عبارتی، دانشجو باید بتواند به مرحله دانش عملی برسد، یعنی آنچه فرا گرفته در موقعیتهای گوناگون به کار ببرد که این کار فقط با ممارست و تمرین امکانپذیر است و اختصاص دادن 2 یا 4 واحد بسیار ناچیز است.
ـ درس «آواشناسی» به ارزش 2 واحد درس دیگری است که پس از درس «خواندن متون ساده» یا شاید در مواردی همزمان با این درس و به طور مسلم پس از «خواندن و درک متون ساده» و «خواندن متون اسلامی» ارائه میشود. در صورتی که دانشجو باید با صداها، حروف صدادار و بیصدا، نحوه ادغام و غیره اطلاعاتی داشته باشد تا بتواند کلمات را به درستی ادا کند یا نحوه بالا و پایین بردن صدا و لحن مناسب در جملات سؤالی و امری و تعجبی و غیره را به درستی به کار ببرد.
ـ درس «وقایعنگاری» یکی دیگر از دروسی است که نگارنده به خوبی در حین تدریس به دانشجویان به مشکل این درس پی برد، زیرا درس «وقایعنگاری» که سرفصل آن نگارش وقایع و حوادث اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و شخصی مندرج در مطبوعات فرانسه زبان و توصیف صحنه و کاربرد اصطلاحات و واژههای مناسب در هر زمینه است، زمانی ارائه میشود که دانشجویان هنوز همه دروس دیکته و گرامر را نگذراندهاند؛ بنابراین، چگونه میتوان از دانشجو انتظار داشت که بدون دانستن ساختار جملات به بیان حوادث بپردازد.
ـ در گرایش مترجمی، متون گوناگون از علمی ـ فنی، نظم و نثر، مطبوعاتی، علوم انسانی و اجتماعی، هر کدام چند واحد مختصر ارائه میشود و درسی به نام «ترجمه متون ادبی» به چشم نمیخورد.
ـ از طرفی در گرایش ادبیات، دروس ادبیات به جای این که از قرون معاصر به قدیم برگردد، از قرون 17و 18 آغاز میشود که درک زبان آن متون با توجه به قرون ذکر شده، شاید در مواردی با سطح معلومات دانشجویان در ترمهای پایینتر هماهنگ نباشد.
همچنین درس «روش تحقیق» فقط برای گرایش ادبیات در نظر گرفته شده است. بنابراین پیشنهاد میشود در گرایش مترجمی تعداد واحدهای بیشتری به آموزش زبان فارسی و سبکهای نگارشی اختصاص یابد، زیرا لازمه ارائه متن ترجمه خوب، آشنایی و تسلط به هر دو زبان مبدأ و مقصد است. بهتر است در گرایش ادبیات نیز در حد ممکن ادبیات به شیوه تطبیقی تدریس شود؛ با این روش گامی به سمت بومی کردن سرفصلها برداشتهایم (بهرامبیگی، 1380).
در خاتمه پیشنهاد میشود دستکم دو واحد به فرانسهشناسی و شناخت فرهنگ این کشور اختصاص یابد. از آنجا که فرهنگ ما و کشور فرانسه هیچگونه شباهتی به هم ندارند و ناآگاهی از مسائل فرهنگی موجب سوء تفاهماتی میشود، بهتر است برخی موارد آموزش داده شوند.
نتیجهگیری
ویژگیهایی که در این مقاله برشمردیم برای رشتههای غیر علوم انسانی نیز کاربرد خواهد داشت و به نظر میرسد در یک سرفصل مطلوب مثلث آموزش، یعنی استاد، دانشجو و منبع درسی، در نظر گرفته میشود. شناخت استاد از درس و دانشجو، شناخت دانشجو از استاد و محتوای درس در سرفصل مطلوب باید رعایت شود. بخشهای مختلف سرفصل از تعریف گرفته تا فعالیتهای آموزشی و غیره همه و همه در خدمت استاد و دانشجو هستند تا تعامل بین آنها و رابطه با درس مورد نظر به خوبی برقرار شود و اهداف سرفصل که همانا کسب مهارت و دانش از طرف دانشجوست در زمانی معین محقق گردد که بدیهی است در صورت وجود نقص در هر یک از بخشهای سرفصل انسجام لازم به وجود نخواهد آمد و به هدف مورد نظر نخواهیم رسید.
امید آنکه سرفصلهای درسی با توجه به تحولات جامعه بازنگری شوند وتحول در سرفصلهای درسی بهویژه علوم انسانی، علومی که با انسان در ارتباط بیشتر است، هر چه سریعتر صورت گیرد.
پس هر چقدر سرفصلها بهتر تنظیم شوند، سطح آموزش بهتر میشود. بهتر است معماران آموزشی خوبی باشیم که ضربالمثل:
خشت اوّل گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج
شامل حال ما نشود.
[1]. Jean-Pirre Cuq
[2]. syllabus
[3]. savoir
[4]. savoir-faire
[5]. savoir-être
[6]. البته این سرفصلها با مفهومی که در این مقاله بیان شده متفاوت است و فقط بخشی از آن را که شامل هدف، فهرست مباحث و منابع است دربر میگیرد و کلیه اجزاء سرفصل کامل را دربر ندارد.
[7]. Richard Prégent
[8]. diagnostique
[9]. formative
[10]. sommative
[11]. approche communicative
[12]. La Fontaine
[13]. Rutebeuf
[14]. قرض خدا و قرض خلایق به گردنم |
|
آیا ادای فرض کنم یا ادای قرض |
خرجم فزون ز عادت و قرضم برون ز حد |
|
فکر از برای خرج کنم یا برای قرض |
در شهر قرض دارم واندر محله قرض |
|
در کوچه قرض دارم و اندر سرای قرض |
[15]. یادآوری این نکته لازم است که در این مقاله از همان عبارات سرفصلها استفاده شده است و اگر به واژگانی چون دیکته و گرامر برمیخوریم، این عبارات در سرفصلها آمدهاند و به عمد به املا و دستور زبان تغییر نیافتهاند.