اغلب روشها و رویکردهای آموزش زبان دوم در پی نظریههای زبانی و نظریههای یادگیری پدید آمدهاند. بر اساس این روشها فراگیری زبان دوم بر آموزش چهار مقوله استوار است؛ واژه، دستور، معنا و فرهنگ. در کتابهای آموزش زبان فارسی به غیر فارسیزبانان، به آموزش دستور توجه بیشتری شده است. برخی از این کتابها تنها با هدف آموزش دستور به نگارش درآمدهاند و در موارد دیگر نیز به آموزش قواعد دستوری و فعالیتهای مربوط به تقویت و سنجش یادگیری دستور بیشتر پرداخته شده است. در پژوهش حاضر سعی شده است تا نشان داده شود که آموزش دستور در کتاب اول آموزش زبان و فرهنگ ایران به غیر فارسیزبانان (آزوفا) بر چه معیارها و قواعدی استوار است. در این مقاله، کتاب اول آزوفا از شش منظر: 1) تعداد نکتههای دستوری، 2) شیوۀ آموزش، 3) بافتمحوری، 4) رعایت ترتیب نکتههای دستوری، 5) میزان فعالیتهای هر نکتۀ دستوری و 6) میزان فعالیتهای تولیدی و تشخیصی، تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که کتاب اول آزوفا با رویکرد دستورمحور غیر ارتباطی است. انسجام کلی مجموعه از منظر انتخاب و چینش نکتههای دستوری کم است و فضای کمی به بافت و کاربرد نکتههای دستوری در محتوا و فعالیتها اختصاص داده شده است.