نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیارگروه ادبیات فارسی دانشگاه کاشان
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
اشعار حافظ، به سبب بهرهمندی همزمان از زیباییهای صوری و معنوی (ظاهری و باطنی)، همیشه در صدر آثار منظوم فارسیگویان بوده و همیشه مورد توجه خاص قرار گرفته است؛ زیرا اشعارش به تعبیر خود وی، همانند جمال حضرت یوسف، حسنی روزافزون دارد و غبار ایام نهتنها از رونق و جمالش نکاسته، بلکه اشتیاق به دیدار و شناختش را افزونتر نیز کرده است.
جلالالدین کزازی، از محققان توانمند ادب فارسی، سالهاست که در آثار مختلف خود به شرح و تبیین اشعار حافظ و ظرایف و نکتههای موجود در آن پرداخته است. مهمترین فعالیت وی شرح کامل اشعار حافظ از دو دیدگاه زیباشناسی و باورشناسی است. وی از سال 1375 تاکنون در مجلدات مختلف (هر مجلد 20 غزل) به شرح ترتیبی اشعار
منتخب پرداخته است. این اثر را نشر قطره منتشر کرده است.(1) در سالهای اخیر به درخواست ریاست انتشارات سمت، دو کتاب برای دانشجویان رشتة زبان و ادبیات فارسی با نامهای بر آستان جانان و گامی در بیکران منتشر شده که شامل شرح 41 غزل منتخب از سراسر دیوان حافظاست.(2)
کتاب نخست (بر آستان جانان) منتخب و شرح 20 غزل از دیوان حافظ است که در پاییز 1390 در تیراژ 1000 نسخه (در 262 صفحه) چاپ و منتشر شده است. کتاب دوم (گامی در بیکران) نیز به شرح 21 غزل از بخش دوم دیوان حافظ اختصاص یافته و در زمستان 1392 با همان تیراژ (در 209 صفحه) چاپ و منتشر شده است.
چنانکه شارح یا گزارشگر کتاب در مقدمة کوتاهِ دفترِ نخست یادآور شده، غزلها (41 غزل در دو مجلد و با دو عنوان مختلف) از سه دیدگاه واژهشناسی، زیباشناسی و باورشناسی بررسی و گزارش شده است. انگیزة این کار نیز بهدستدادن نمونههایی بوده «برجسته و آشکارگر از شیوة شاعری حافظ؛ نمونههایی که در پیکره و پیام بتوانند رنگ و روی و سنگ و سوی غزلهای او را بهروشنی و رسایی به نمود آورند و نازکیهای پندارشناختی و آفرینشهای شگرف زیباشناسانه را در غزلهای فسونبار این سراینده بازتابند» (به نقل از پشت جلد بر آستان جانان). شارح امید دارد که این کتابها علاوه بر دانشجویان زبان و ادبیات فارسی، برای تمامی گرایندگان به فرهنگ و ادب ایرانزمین، بهویژه دوستداران این سرایندة سترگ سودمند افتد.
در پژوهش حاضر به معرفی و بررسی اجمالی محتوای این دو کتاب پرداخته میشود و ضمن برشماری ویژگیها وامتیازات آن، نکتههایی برای بازنگری و تکمیل برخی کاستیها عرضه میگردد. گفتنی است که توضیحات نگارنده، بیشتر برای رفع اشتباهات و نیز تکمیل گزارشهای نویسنده در حوزة زیباشناسی ـ نه واژهشناسی و باورشناسی ـ این دو اثر است که با خوانشی گذرا به ذهن آمده و هرگز قصد کندوکاو دقیق در میان نبوده است؛ البته نگارنده به ضرورت حجم اندک مقاله، مجالی بیشتر نیز نداشته است.
ویژگیها و امتیازات
شارح یا گزارشگر کتاب، بعد از مقدمة کتاب، غزلهای منتخب خود را یکی یکی نقل میکند و سپس با نقل مجدد تک تک ابیات، هر بیت را معنا میکند و توضیح میدهد؛ یعنی نخست همة ابیات به نثر در میآید و معنا میشود و سپس نکتهها یا ویژگیهای واژهشناسی، زیباشناسی و باورشناسی بازنموده میآید. البته دربارة بسیاری از ابیات فقط به دو ویژگی نخست، و بیشتر زیباشناسی ابیات بسنده شده است.
جلد نخست کتاب با فرهنگ واژگان و کتابنامه پایان مییابد؛ اما در جلد دوم علاوه بر این، نمایه نیز آمده است.
از مزایا یا نقاط قوت کتاب، که به اجمال بیان میشود، این است که شارح تکتک ابیات را معنای ظاهری کرده و در سه دیدگاه به توضیح واژگانی، آرایهها و گاه باورها، اندیشهها و مضامین غزلیات منتخب پرداختهاست.(3) غزلیات منتخب گزارشگر نیز در نوع خود بهخوبی انتخاب شده است، هرچند میتوانست بیشتر و کمی جامعتر نیز باشد.
توجه به آرایهها و شرح ادبی، عرفانی و روانشناسی برخی ابیات از موارد قابل توجه این شرح است که برای آشنایان با شعر و اندیشة حافظ نیز خالی از تازگی نیست و گاه مغتنم و خواندنی و راهگشاست. کمبودن اغلاط تایپی نیز از مزایای صوری این دو اثر است.(4)
کاستیها و پیشنهادات
شناختی که اجمالاً از حافظ و مقامات ادبی ـ عرفانی او وجود دارد، و آثار متعدد و شرحهای متنوعی که دربارة اندیشهها و یا اشعارش، از زمان سرودن آن تا روزگار ما، تدوین شده، در کنار توانایی و استادی گزارشگر کتاب در فهم و شرح متون ادبی، همگی سبب شدهاند که توقع خواننده در مواجهه با شرحی تازه بر دیوان حافظبالا رود.
علاقة نگارنده به حافظ، در کنار این انتظار بالا، سبب شد تا این دو شرح تازه از منتخب دیوان را از نظر بگذراند و ضمن استفاده از نکتههای سودمند شارح، مواردی را نیز برای رفع کاستیها و اشتباهات احتمالی یا حتمی کتاب درج کند. از اینرو، در دو بخش کلی، به برخی از این کاستیها اشاره میشود به این امید که مفید باشد.
کاستیهای مربوط به شکل و شیوة تدوین و گزارش
1. مقدمة کوتاه و نارسا و لزوم بازنگری و تکمیل آن
مقدمة هر دو کتاب بسیار مختصر و نارسا به نظر میرسد. حجم مقدمه و معرفی در کتاب (برآستان جانان)، به همراه پیشگفتار، حدود هشت صفحه است و در آن نه نکتهای تازه دربارة زندگی، مرگ و شعر حافظ بررسی و بیان شده و نه به موضوعات مهم حوزة حافظپژوهی اشارهای شده است، بلکه بیشتر مطالب مقدمه، در حد تعریف و توصیف و بزرگداشت است. البته تنها به یک نکته ـ در سه صفحه ـ دربارة فالزدن به دیوان حافظ اشاره شده و موضوع فال به دیوان حافظ تبیینی فراروانشناسی و رایزنی با آن، به ناخودآگاه نسبت داده شده و شبیه رؤیا معرفی شده است که به آبگونی و آیینگی شعر حافظ مربوط است (ر.ک: کزازی، 1391: 4-6). به گمان نگارنده، این موضوع تنها موضوع یا مهمترین موضوعی نیست که انتظار میرود دانشجوی رشتة زبان و ادبیات فارسی بدان نیاز داشته باشد و بخواهد با کم و کیف آن آشنا شود. در کتاب دوم نیز جز یادداشتی یکونیمصفحهای در سپاس و تقدیر از خدا و خلق و ریاست انتشارات سمت، نکتهای در بر ندارد.
از آنجا که این نوع کتابها و مقدمات آنها، در اصل برای دانشجویان ناآشنا با مباحث حافظشناسی نوشته میشود، اشاره یا ارجاع به برخی مطالب و مباحث برای شناخت بهتر سبک و اندیشة حافظ و نسخههای دیوان، ضروری است. وجود کتابهای کتابشناسی حافظ (نکونام، 1381)، راهنمای موضوعی حافظشناسی (حسنلی، 1388)، دفترهای حافظپژوهی و دیگر آثار و مقالات مرتبط، کار استفاده یا دستکم ارجاع را آسان کرده است.
نیز لازم بود در مقدمة کتاب تبیین یا اشاره شود که چرا بر اساس سه پایة مورد بحث به گزارش دیوان حافظ پرداخته شده است؛ البته در این گزارشها نیز گزارش باورشناسی غالباً کم و اندکشمار است، چنانکه برخی غزلها فقط گزارشی واژهشناسی و زیباشناسی دارد و به هیچ گزارش باورشناسی نپرداخته است. برای مثال در کتاب بر آستان جانان در غزلیات شمارة 10، 11، 12 و 16 فقط گزارش واژهشناسی و زیباشناسی دیده میشود، و در کتاب گامی در بیکران، نیمی از غزلیات (غزلیات شمارة 5، 9، 11-15، 19، 20، 21) هیچ گزارش باورشناسی ندارد، و در غزلیات دیگر نیز غالباً فقط یک یا دو بیت گزارش باورشناسی و محتوایی دیده میشود. بر این اساس به سبب ضروری نبودن بخش واژهشناسی ـ در ادامه بیان خواهد شد ـ این آثار بیشتر گزارشی زیباشناسی از اشعار منتخب حافظ است و از این نظر اهمیت دارد؛ در صورتیکه به اعتقاد نگارنده، برای مخاطب فنی شعر حافظ، اهمیت و ضرورت شرح افکار و اندیشهها و باورهای او کمتر از شرح نگارگریهای ادبیاش نیست.
همچنین ضرورت داشت شارح در مقدمات اثر به شیوه و مبانی و پیشفرضهای گزارش خود اشاره کند. برای مثال خوب بود بیان و توجیه شود که برای انواع مخاطبان حافظ، کدام شیوه یا رویکرد عرفانی، ادبی، روانشناسی یا ... در فهم و شرح بهتر اشعار راهگشاتر و مفیدتر است.
2. اشاره نکردن به نسخههای دیوان و لزوم درج مباحث مهم نسخی
شارح در مقدمه و متن کتاب، به نسخههای دیوان اشارهای نکرده است و معلوم نیست کدامیک از تصحیحهای موجود را مبنای کار خود قرار دادهاست؛ در صورتی که لازم است دیوان یا تصحیح مورد نظر معرفی و علت انتخاب آن بیان شود. اگر شارح از بین نسخهها غزلهایی را انتخاب میکند ـ که این کار تنها راه ناگزیر در صورت معتبرندانستن تصحیحهای موجود است ـ باز باید علت این کار بیان و توجیه گردد. اما در مقدمه و متن دو اثر، نهتنها به این موضوعات اشارهای نشده است، بلکه از هیچ نسخه یا تصحیحی ـ که از دیوان حافظ موجود است ـ حتی در کتابنامة کتاب، یاد نمیکند؛ در صورتی که ذکر و استفاده از نسخههای معتبر، مثل دیوانهای حافظ، مصحح غنی ـ قزوینی، خانلری، حافظ به سعی سایه (ابتهاج، 1385) و دفتر دگرسانیها در غزلهای حافظ (نیساری، 1385) ناگزیر است.
گفتنی است تعدد و تنوع نسخهها در حوزة حافظپژوهی یکی از مباحث مهم این حوزه است که موجب چالشهای مختلف معنایی میشود و هیچ شارح دانشگاهی، هرچند مختصر، از پرداختن به آنها گزیر و گریزی ندارد. برای نمونه در غزلیات ذیل این بیتوجهی نمود بیشتری دارد:
● ج1/غزل 5/ بیت 1: رواق منظر چشم من آستانة توست/کرم نما و فرود آ که خانه خانة توست
شارح در این بیت هرچند بحث نسخهای ندارد، اما در مصراع نخست، بین دو تعبیر مشهور «آستانه» و «آشیانه»، تعبیر نخست را برگزیده است. اگرچه تعبیر «آستانه» با «رواق» تناسب و تضاد ایجاد میکند، اما به نظر نگارنده و دستکم به هفت دلیل، تعبیر «آشیانه» بر «آستانه» ترجیح دارد:1) معشوق بلندپرواز به فرودآمدن دعوت شده و فرود در آشیانه بالاتر و محترمانهتر است تا در آستانه؛ 2) «آشیانه» همان «خانه» است که شاعر در مصراع دوم، با ترادفِ تعبیر، دعوت خود را تکرار و تأکید کرده است؛ 3) شارح در شرح بیت دوم نوشتهاست: «عارفان ... مرغانی تیزپرواز پنداشته شدهاند که ...»؛ پس چون عارفان مرغ پنداشته شدهاند، بهتر است در «آشیانة» چشم ـ که خانه و فرودگاه اصلی آنهاست - فرود آیند نه در آستانه. 4) «رواق منظر چشم» (با مژههاى بالایی و پایینی و فرورفتگى گودی چشم) در هیئت صورى و ظاهرى به آشیانه شبیهتر است و تصویر بدیع و زیباتری میسازد؛ 5) برای ایجاد یا رعایت فضای مناسب با پرواز و پرنده، که در غزل موج میزند (فرودآمدن، دام، دانه، بلبل و چمن)، مناسبتر است که «آشیانه» ذکر شود؛ 6) با ترجیحِ آشیانه بر آستانه، از تکرار قافیه در بیت پنجم جلوگیرى مىشود؛ 7)تعداد نسخ قرن نهم که در آنها تعبیر آشیانه بر آستانه ترجیح داده شده (21 نسخه)، بیشتر است (ر.ک: نیساری، 1385: 1/258).
● ج2/غ1/ ب6: صالح و طالح متاع خویش نمودند/ تا که قبول افتد و که در نظر آید
در نسخهها تعبیر «چه در نظر آید» هم وجود دارد (ر.ک.نیساری، 1385:786) که مناسبتر است، هم از نظر تنوع در بیان و هم از نظر تناسب با اشخاص و متاعشان (کدامیک یا کدام چیز در نظر قبول افتد؟) ظاهراً شارح به این مطلب توجهی نداشته است.
● ج2/غ17/ ب2: عبوس زهد به وجه خمار ننشیند/مرید خرقة دردیکشان خوشخویم
ذکر نسخه بدل با تعبیر «بنشیند» که معرکة آراءِ مختلف حافظپژوهان شده است، ضروری به نظر میرسد، یا دستکم باید اشاره میشد که از نظر شارح چرا تعبیر «ننشیند» بر «بنشیند» ترجیح دارد.
3. کمبود یا نبود مباحث مربوط به حافظشناسی و لزوم معرفی یا ارجاع
از دیگر مباحث ضروری در مقدمه یا در فصل مقدماتی، دستکم اشاره به ویژگیهای اصلی شعر و هنر و سبک حافظ، از نظر زبان و فکر و ادبیات است. ویژگیهایی که باعث شده این اثر همچنان هم در صدر کتابهای پرخواننده و پرفروش در حوزة شعر و ادب فارسی قرار گیرد و در ذهن و زبان و سینة دوستداران حافظ حضور و بروز داشته باشد. همچنین معرفی برخی از آثار برگزیده در حوزة حافظشناسی میتواند از بار مسئولیت گزارشگر کم کند و کمبودن حجم مقدمات و یا نپرداختن به این موضوعات را قدری توجیه کند.
4. انتخاب زبان نامناسب و لزوم تعدیل آن
استفاده از زبان معمولتر و مفهومتر یا درج معادلهای معمول لغات و اصطلاحات ادبی و عرفانی در پاورقی یا داخل پرانتز لازم است. نویسنده گاه به جای استفاده از اصطلاحات قابلِ فهم و جاافتاده، که برای آموزش مناسبتر است، معادلهای فارسی و سرهای را به کار گرفته است که فهم مراد را دشوار میسازد. برای نمونه به جای اصطلاح عرفانیِ «مجذوب سالک» و «سالک مجذوب»، تعبیر «ربودگان رهرو» و «رهروان ربوده» (کزازی، 1391: 11) معادلگذاری شده است؛ هرچند که بیشتر ابداعات واژگانی یا اصطلاحی در فرهنگ پایان کتاب معنا شدهاند، اما بهتر است اصل مفهومبودن و سادگی در نگارش کتاب درسی مورد نظر باشد و اگر ضرورتی در میان باشد، معادل پیشنهادی یا ترجمهای در پرانتز ذکر شود. همچنین گاه واژههایی کهن یا باستانی ذکر شده که حتی در فرهنگ آخر کتاب نیز دربارة آن توضیحی نیامدهاست.5
همچنین دربارة بیت:
● ج1/ غ15/ ب2: حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد/ این همه نقش در آیینة اوهام افتاد
هرچند بحث شارح خوب و مفید است، اما با بیانی دشوار همراه شده است؛ یعنی بحث «بود» و «نمود» (کزازی،1391: 179-182) و مباحث حضرات خمس با سرهگویی همراه شده که نوعی از چاله به چاه افتادن است و گاه از اصل بحث دشوارتر به نظر میآید.
5. درج مباحث و مطالب غیر ضروری و لزوم حذف آنها
از آنجا که اشعار حافظ مربوط به قرن هشتم هجری است و زبان فارسی در این دوره تکوین و توسعة لازم را پیدا کرده، دیگر بسیاری از توضیحات واژگانی که گزارشگر ذیل عنوان واژهشناسی ذکر کرده است، ضرورت ندارد؛ به ویژه آنکه کمتر کسی است که در شعر حافظ، جز در موارد نادر، به دنبال معنای اصیل و کهن واژگان باشد؛ کاری که دربارة پیشاهنگان شعر و نثر فارسی غالباً ضرورت داشته و گزارشگر نیز در کتاب نامة باستان (گزارش شاهنامه) بهدرستی انجام داده است. از اینرو، ریشهیابی واژگانی مثل ابرو، نرگس، جهان، گمان، سمن، طاق، خواجه، گنج، نظر، سینه، نعل، دیگر، عرش، پنهان، پیاله، آتش، جگر، سینه، دهان، پرگار، آستین، گران، برگ بامداد، پند، نهاد، آینه، گربه و ... در این گزارش مختصر غیر ضروری بهنظر میرسد، هرچند در مواردی خاص مثل «مغبچه»( ص 54) فوایدی نیز دارد.
6. تکرار مطالب و لزوم ارجاع
این مطلب نیز ذیل بحث قبلی میگنجد. چنانکه میدانیم اصل نگارش کتاب علمی و دانشگاهی ایجاب میکند که مطالب و موارد مکرر به جای تکرار در متن، ارجاع داده شود و اگر مطلبی در جایی (پیشتر) بیان شد، جز به ضرورت و به مقدار لازم دوباره تکرار نشود. این کار سبب میشود که حجم اثر بیهوده زیاد نشود و موجب ملال مخاطب نگردد، و از این راه مخاطبِ متعلم نیز در عمل، شیوة نگارش کتاب علمی را بیاموزد؛ البته این ارجاعات بهندرت دیده میشود، اما گاه تکرار مطلب، به ویژه در بخش واژهشناسی دیده میشود. برای نمونه واژههای خواجه، گنج، سینه، قول و غزل، نعل، دیگر، کیمیا، عیار و سمن علاوه بر جلد نخست، در جلد دوم نیز غالباً بدون ضرورت گزارش شدهاند. همچنین از همین دست است تکرار ابیات غزل در ضمن گزارش، یعنی علاوه بر ابتدای کار که کل غزل نقل میشود، مجدداً در متن درج میگردد. پیشنهاد میشود که ابیات هر غزل شمارهگذاری شود تا هم لازم به تکرار نباشد و هم یافتن و ارجاع به ابیات آسانتر شود.6
7. کمّی مباحث و اشارات مربوط به قرآن و حدیث
از دیگر کاستیهای آشکار این دو کتاب آن است که شارح در موارد بسیار اندک (چند مورد انگشتشمار) به اشارات قرآنی و حدیثی پرداخته است و گویا حافظ قرآنبودنِ حافظ به کلی از یاد رفته و به این امر اشارهای هم نشده است. البته نگارنده انتظار ندارد که همة شارحانی که به فهم و شرح ابیات حافظ میپردازند، بهقرآن و حدیث آشنایی یا احاطه داشته باشند و از آن در شرح خود بهره گیرند؛ اما در دسترس بودن و وجود شرحها و آثار متعددی که به تأثیر قرآنو حدیث در شعر حافظ پرداختهاند، سبب میشود که عذر شارح در ناآشنایی یا توانایی یا قصد در نشان دادن مواضع این تأثیرات کمی توجیه گردد. نگارنده در ادامه و به ضرورت، به بیان برخی موارد از این نوع تأثیرات یا اشارات و تلمیحات میپردازد و البته معتقد است که این مقدار فقط اندکی از بسیار و مشتی از خروار است.
گفتنی است بسیاری از اصطلاحات و نمادها و باورها در عرفان اسلامی، ریشه در قرآنو سنت دارد و بیشتر عارفان نیز چنین ادعایی دارند؛ از اینرو، اگر شارح رویکرد عرفانی در گزارش اشعار را قبول دارد، ناگزیر خواهد بود که در حد لزوم، به این مبانی و مآخذ هم اشاره داشته باشد. برای نمونه به برخی از مواردی که لازم یا مناسب است در آن اشارات و مآخذ قرآنی و حدیثی ـ که در عین حال هم ذیل مباحث زیباشناسی (تلمیحات و اشارات) و هم مباحث باورشناسی میگنجد ـ بیان شود، اشاره میکنیم:
● ج1/ غ3/ ب2: نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود/ زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
این بیت به حدیث مشهور قدسی «کنز مخفی» یا حدیث «قال داود علیه السلام یا رب لماذا خلقت الخلق قال کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف» اشاره دارد. فروزانفر در احادیث مثنوی، به نقل از منارات السائرین این عبارت را نقل میکند و اقوالی مبنی بر اینکه این حدیث از پیامبر نیست، میآورد و در پایان مینویسد: «معنای حدیث صحیح و روشن است و بین صوفیه رواج دارد.» (داودی، 1381: 120ـ121).
● ج1/ غ8/ ب2: جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است/ پیاله گیر که عمر عزیز بیبدل است
اشاره به احادیثی مانند این حدیث از نهج البلاغه مناسب است:« فإنَّ الغایَةَ أمامَکُم، و إنَّ وَراءَکُمُ الساعَةَ تَحدوکُم، تَخَفَّفوا تَلحَقوا، فإنَّما یُنتَظَرُ بِأوَّلِکُم آخِرُکُم» (قیامت در پیش روی شما و مرگ در پشت سر، شما را میراند. سبکبار شوید تا برسید. همانا آنان که رفتند در انتظار رسیدن شمایند) (شریف رضی، 1384: خطبة 21).
● ج1/ غ 15/ ب3: این همه عکس می و نقش نگارین که نمود/ یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد
مضمون بیت میتواند مأخوذ باشد از آیات: «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» (زمر/ 69) (و زمین به نور پروردگارش روشن گردد) و«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/ 35) (خدا نور آسمانها و زمین است).
● ج1/ غ 15/ ب9: زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت/ کانکه شد کشتة او نیکسرانجام افتاد
این بیت یادآور و بلکه مأخوذ از مضمون آیاتی است که از قتل خواستنی یا شهادت سخن میگویند، مثل این آیه کریمه: «و َلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ و َلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (آل عمران/ 169ـ170) (هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادماناند و براى کسانى که از پى ایشاناند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادى مىکنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مىشوند).
● ج2/ غ1/ ب2: خلوت دل نیست جای صحبت اضداد/ دیو چو بیرون رود فرشته درآید
کزازی (4:1392) دربارة این بیت نوشته است: «در این بیت بلند و ارجمند حافظ، بازتاب و نمودی از جهانشناسی ناب و بنیادین ایرانی را میتوانیم دید و دریافت: دوگانهگرایی»؛ اما نزدیکتر و منطقیتر آن مینماید که بیت را در بافتی عرفانی و قرآنی بررسی کنیم و بگوییم که بیشتر اشاره دارد به اینکه سالکِ عارف، دلِ خود را از مصاحبت و همراهی غیر حق (اضداد) خالی و خلوت کند و بعد از تزکیه و تصفیه و تجلیه، به دنبال تحلیه باشد؛ نیز با ذکر این پشتوانههای قرآنی که خداوند در دل آدمی حائل میشود و حضور همیشگی دارد و آدمی نیز بیش از یک دل ندارد که به دلبران متعدد بسپارد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» (انفال/24) (اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبر شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مىبخشد، آنان را اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمى و دلش حائل مىگردد، و هم در نزد او محشور خواهید شد)؛ «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» (احزاب/4) (خداوند براى هیچ مردى در درونش دو دل ننهاده است).
● ج2/غ1/ ب5: ترک گدایی مکن که گنج بیابی/ از نظر رهروی که در گذر آید
همچنین لازم است به قرآنی و روایی بودن مفهوم فقر اشاره شود:«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر/15) (اى مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بىنیاز ستوده است).
یا کلام منسوب به پیامبر (ص) که فرمودند: «الفَقرُ فَخری، و بِهِ أفتَخِر» (داودی، 1381: 104؛ محمدی ریشهری، 9/183).
● ج2/ غ6/ ب3: نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی /که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
مناسب بود شارح ذکر میکرد که بیت اشارة مستقیم دارد به آیات متعددی که به اندکبودن سرمایة دنیا، در قبال عالم آخرت اشاره دارد، از جمله آیة «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَ لَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا» (نساء/ 77) «بگو: برخوردارى دنیا اندک، و براى کسى که تقوا پیشه کرده، آخرت بهتر است، و به قدر هستة خرمایى بر شما ستم نخواهد رفت».
● ج2/ غ19/ ب2: گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید/ گفت با این همه از سابقه نومید مشو
در این بیت لازم بود به حدیث قدسی: «سبقت رحمتی غضبی»، و یا احادیث دیگر مثل: «ان الله تعالی لما خلق الخلق کتب علی نفسه ان رحمتی تغلب غضبی» (داودی، 1381: 114، به نقل از منابع مختلف)، اشاره شود.
● ج2/ غ21/ ب8 : دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر /کی نور چشم من به جز از کشته ندروی
این بیت به روایت نبوی (ص): «مَنْ یَزرَعْ خَیراً یُوشِکْ أنْ یَحْصِدَ خَیراً» (هر که خوبى بکارد زودا که خوبى بدرود) (محمدی ریشهری، 3/546) اشاره دارد.یا آیاتی مانند: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا» (آلعمران/30) (روزى که هر کسى آنچه کار نیک به جاى آورده و آنچه بدى مرتکب شده، حاضر شده مىیابد)؛ و «وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَ أَعْظَمَ أَجْرًا» (مزمل/20) (و هر کار خوبى براى خویش از پیش فرستید آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بیشتر باز خواهید یافت و از خدا طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده مهربان است).
کاستیهای مربوط به گزارش زیباشناسی
در این بخش برخی از نکتههای زیباشناسی را که در یکبار خوانش کتاب به ذهن میرسد، درج میکنیم و امیدواریم تلاش حاضر برای فهم ظرایف و آرایههای موجود در برخی ابیات، کمکی باشد هرچند مختصر به دوستداران شعر و اندیشة حافظ. البته نگارنده مجبور است تنگناهای مربوط به نقد و مجال اندک را در نظر داشته باشد؛ زیرا کاستیها و اضافاتی که بدان اشاره میشود، فقط برخی از اشارات لازم زیباشناسی است و به بسیاری از اضافات و اشارات معنایی، محتوایی و تفسیری دربارة شرح وگزارش اشعار حافظ ـ که از دیدگاه نگارنده لازم و ضروری است ـ در این مجال پرداخته نمیشود. لذا به برخی از ظرایف و زیباییهایی که در شرح 20 غزل گزارششده در کتاب نخست، و 21 غزل گزارششده در کتاب دوم، از دید شارح دور افتاده است، اشاره میشود تا در صورت صلاحدید در چاپهای آینده مورد استفاده قرار گیرد یا اساتید این رشته دانشجویان خود را به این نوع نقدها ارجاع دهند تا فایدة درسی و ذوقی کار بیشتر شود.
به نظر نگارنده باوجود آنکه دو کتاب مورد بحث از نظر زیباشناسی بیان امتیازات و برجستگیهای زیادی دارند؛ اما کاستیهایی نیز از این نظر دیده میشود که ترجیح دارد تا برای تکمیل و تتمیم گزارش، با تفصیل بیشتری بدانها پرداخته شود. در ادامة مقاله و به ترتیب از جلد اول و دوم کتاب، موارد مورد نظر بیان میشود:
● ج1/ غزل 1/ بیت 1: الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها/که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
در بخش زیباشناسی، ذکرِ آرایة واجآرایی با مصوتِ کوتاه و کشیدة «اَ» و «آ» مناسب به نظر میرسد. نیز لازم است بیان شود که حافظ در بیت نخست، نوعی آرایة حسن تعلیل (بهانگی نیک) برای استدعایِ می بیان داشته است.
● ج1/ غ1/ ب5: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل/کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
از دید زیباشناسی، اشاره به تناسبات دریاییِ بیت (موج، گرداب، هایل، بار و ساحل) لازم است. نیز این بیت تقابل حال و مقام، در میان دو دسته از عارفان (سالک مجذوب و مجذوب سالک) را بیان میکند.
● ج1/ غ1/ ب6: همه کارم ز خودکامی به بدنامی رسید آخر/ نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها؟
از نظر زیباشناسی آرایة تقابل بین «نهان مانیِ راز» با «محفل ساختن»، و تقابل بین «خود» با «او» قابل ذکر است.
● ج1/ غ1/ ب7: حضوری گر همیخواهی ازو غایب مشو حافظ/ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
از دید زیباشناسی ترادف و تناسب بین خواستن و هوا (تهوی) وجود دارد.
● ج1/ غ2/ ب1: دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را/ دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
برای این بیت از نظر زیباشناسی مناسب است به آرایة تناسب بین «دل» و «دست»، و تقابل «پنهان» و «آشکار» اشاره شود.
● ج1/ غ2/ ب6: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا
از نظر آرایهها، تکرار لفظ «دو» دو بار، و در حقیقت با دو حرف اول واژة دوست، به شکل تکرار سه بار قابل توجه است.
● ج1/ غ3/ ب6: بنفشه طرة مفتول خود گره میزد/ صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
بیت میتواند دلیل هنری یا همان حسن تعلیل داشته باشد؛ چرا صبا حکایت زلف تو را گفت، چون دید که بنفشه مدعی شده و مشغول جلوهگری و خودنمایی است. همانند بیت بعد که میگوید:
ز شرم آنکه به روی تو نسبتش کردم/ سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
که به صورت آشکارتر این دلیل هنری را بیان کرده است؛ همچنانکه در بیت نهم به بعد چنین است و دلیلی هنری (از نوع کلامی) ذکر کرده است:
کنون به آب می لعل خرقه میشویم/ نصیبة ازل از خود نمیتوان انداخت
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود/ که بخشش ازلش در می مغان انداخت
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان/ مرا به بندگی خواجة جهان انداخت
● ج1/ غ 6/ ب 2: غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
لزوم اشاره به تقابل و تضادی که بین تعلق (تعلق به غیر حق) با آزادی (رهایی از غیر او) وجود دارد.
● ج1/ غ9/ ب 3: عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده/ به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست
لزوم اشاره به این مطلب که بیت را میتوان به گونهای دیگر هم خواند تا ایهام دوگانهخوانی به وجود آید؛ ایهام در «باقی» به معنی بقیه در مقابل «فانی».
● ج1/ غ 9/ ب8: می بیاور که ننازد به گل باغ جهان/ هر که غارتگری باد خزانی دانست
لزوم اشاره به استعاره و کنایة موجود در بیت (غارتگری باد خزانی).
● ج1/ غ10/ ب3: ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو/ اگر طلوع کند طالعم همایون است
شاید بتوان «کو» را مخفف «کوه» یا دستکم یادآور آن دانست و از این راه آرایة ایهام تناسب را یادآور شد. نیز ایهام دوگانهخوانی در دو مصراع (کو آفتاب مرکب باشد یا نه، و در مصراع دوم طالع را به صورت نهادی بخوانیم یا گزارهای) وجود دارد.
● ج1/ غ13/ ب3: زین آتش نهفته که در سینة من است/ خورشید شعلهای است که در آسمان گرفت
لزوم اشاره به آرایة غلو در بخش زیباشناسی بیت:
● ج1/ غ 20/ ب5: دیگران قرعة قسمت همه بر عیش زدند/ دل غمدیدة ما بود که هم بر غم زد
لزوم اشاره به تناسب واژة «هم» (همّ: اندوه) با «غم» در معنایی دیگر و ایجاد ایهام تناسب. نیز تقابل بین عیش و غم.
● ج2/ غ1/ ب2: خلوت دل نیست جای صحبت اضداد/ دیو چو بیرون رود فرشته درآید
در زیباشناسی بیت اشاره به متناقضنمایی و تضاد بین مفهوم گداییکردن و گنج یافتن مناسب است.
● ج2/ غ5 / ب2: از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست/ کاندر غمت چو برق بشد روزگار ما
اشاره به آرایة تناسب بین «برق» و «باران» و «چکیدن» لازم است.
● ج2/ غ 5/ ب3: این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است/ دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
در بیت، علاوه بر حسن طلب و دعوت، استرحامی نیز دیده میشود که بهتر است ذکر شود.
● ج2/ غ6/ ب8: به عزم توبه نهادم قدح ز کف صدبار/ ولی کرشمة ساقی نمیکند تقصیر
لزوم اشاره به ایهام تناسب بین واژة «تقصیر» (در معنی گناه) با «توبه». نیز تقابلگونة تعبیر «صد بار» (به مفهوم زیاد)، با تعبیر «تقصیر» (به مفهوم کمی و کوتاهی).
● ج2/ غ9/ ب9: دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود/ نازپرورد وصال است مجو آزارش
بهتر است بیان شود حافظ در این بیت علاوه بر استرحام، حسن مقطعی نیز آفریده است.
● ج2/ غ14/ ب3: گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری/ من به آه سحرت زلف پریشان دارم
همچنانکه از گزارش شارح هم استنباط میشود، در بیت، نوعی آرایة مدح شبیه به ذم وجود دارد.
● ج2/ غ16/ ب2: جلوه بر من مفروش ای ملکالحاج که تو/ خانة میبینی و من خانه خدا میبینم
در بیت تقابلهای ظاهری و باطنی بین «من» با «تو»، و «خانه دیدن» با «خانه خدا دیدن» نمود دارد.
● ج2/ غ17/ ب1: سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم/ که من نسیم حیات از پیاله میجویم
این غزل محکم و پرقرینه، جنبة تبیینی و تعلیلی دارد (همة ابیات از نظر باورشناسی قابل بحث هستند؛ اما در اثر حاضر، فقط دو بیت گزارش باورشناسی دارد.)
● ج2/ غ17/ ب9: بیار می که به فتوی حافظ از دل پاک/ غبار زرق به فیض قدح فروشویم
حافظ در این بیت آخر نیز مثل دیگر ابیات غزل، فتوا و نظر و تعلیل خود را در رویکرد یا بیان و تلقی مستانه و بیخودانه شرح و تبیین کرده است. حافظ در مقابل «غبار راه طلب» که خوشبو و سعادتبخش است و پیشتر از آن سخن گفته است، از «غبار زرق» سخن میگوید. نیز تقابل پاکی با غبار و ناپاکیِ زرق قابل توجه و یادآوری است.
● ج2/ غ19/ ب3: گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک/ از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
اشاره به آرایة ایهام تناسب درخصوص تجرّد و عدم تأهل حضرت عیسی (ع) مناسب است.
● ج2/ غ19/ ب8: آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت/حافظ این خرقة پشمینه بینداز و برو
بهتر است اشاره شود که حافظ در این بیت نیز به زیبایی و با بیانی هنری مشکل زهد و درویشی ظاهری را بیان میدارد و با حسن تعلیل، همانگونه که زیرساختی دینی و باورمندانه دارد، از کار خود دفاع میکند و خرقهپوشی و زهدفروشی را به باد انتقاد میگیرد.
پینوشتها
1. تاکنون، سه مجلد که شامل گزارش زیباشناسی و باورشناسی 60 غزل نخست دیوان است، با نامهای: دیر مغان، پند و پیوند و چراغی در باد به چاپ رسیده است.
2. تفاوت این دو اثر با کتابهای نشر قطره در آن است که دو کتاب مورد بحث، منتخبی از کلیات غزلیات حافظ است و از دیدگاه واژهشناسی نیز گزارش شده و مخاطب اصلی کتاب نیز دانشجویان درس حافظ در رشتة زبان و ادبیات فارسی هستند.
3. بیشتر توضیحات گزارشگر قابل استفاده و اعتناست، برای نمونه در جلد نخست (بر آستان جانان)، گزارشهای موجود در این صفحات یا موارد، قابل توجه و مناسب است: ابیات گزارششده در صفحات 12، 16، 18، 19 و 92، 125 (گزارشی به کمک روانشناسی شیفتگی دربارة بیتِ «قدر مجموعة گل مرغ سحر داند و بس... »)،
132 و ... .
4. برخی از اشتباهات تایپی در جلد دوم (گامی در بیکران) از این قرار است: ص41: «که» در مصراع «که خورشید شعلهای است که در آسمان گرفت» اضافی است. ص148، درشنیها: درشتیها. ص 165: در مصراع دوم بیت «یک سو پسرت نشسته و یک سو زن/این جمله به هم گذار و بر یک سوزن»، باید بین «سو» و «زن» فاصله باشد. ص171: در آخر بیتِ «ببین در آینة جام نقشبندی غیب/ که کس به یاد ندارد چنین عجب ز منی» باید بین «ز» و «منی» فاصله نباشد.
5. مانند واژههای گروثمان در ص 1 و ... ، بیش در ص10 و 53، و آگنه در ص 73.
6. نیز پیشنهاد میشود که در فهرست هر دو کتاب، برای آسانشدن کار مخاطب در یافتن غزل مورد نظر، بیت یا مصراع اول هر غزلِ گزارششده، درج شود، و فقط به شمارة غزل، به صورت غزل 1، غزل 2، و... اکتفا نگردد.
نتیجهگیری
دو کتاب بر آستان جانان و گامی در بیکران که برای تدریس در واحدهای درس حافظ در رشته زبان و ادبیات فارسی تألیف شده است، علیرغم امتیازات و فواید - به ویژه از حیث زیباشناسی و انتخاب غزلیات مناسب و بیان نکات نغز دیگر - از حیث کمال و جامعیت، متناسب با اهداف مطابق سرفصل دروس نیست. بیشترین نقص و نقدی که نگارنده بر شارح وارد میداند از حیث محتوایی است که عمدة آنها به صورت پیشنهادی ارائه میشود: ضرورت درج مقدمة مناسب در معرفی سبک و افکار حافظ، استفادة بیشتر و بهتر از نسخه بدلها و شروح و اقوال حافظپژوهان و یا ارجاع به موارد مهم آنها، ضرورت استفاده از زبان مناسب و معیار در کتاب درسی دانشگاهی، لزوم حذف مطالب غیرلازم مثل مطالب تکراری و فرعی، لزوم اشاره بیشتر به تلمیحات و اشارات قرآنی و حدیثی و نیز اعتقادات بازیافته در اشعار؛ همچنین در گزارش زیباشناسی شارح، علیرغم تفصیل و تازگیها، ضعفهایی دیده میشود که نگارنده در متن مقاله به اهم آنها اشاره کرده است و بازنگری و تکمیل این بخش اساسی کتاب را لازم فرض میکند.