نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه ارتباطات دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران
2 استاد گروه جامعهشناسی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
با گسترش فضای مجازی و شکلگیری شبکههای اجتماعی تعریفی که در دهههای 1340 و 1350 از جامعه ارائه میشد، اکنون دیگر تغییر کرده است. بنابراین سعی میکنیم تحلیل انتقادی بر کتابهای جامعهشناسی را از نظر تأثیر شبکههای اجتماعی نیز ارزیابی کنیم. بدینمنظور ساختار مقاله را ابتدا بر طرح مسئله استوار کردهایم و در بحث نظری برای این مسئله ابتدا به راهحل نظری و سپس با طرح روششناسی به مطالعۀ طولی و مضمونی از کتابهای مبانی و تحلیل دادهها و ارائۀ راه حل تجربی میپردازیم.
طرح مسئله
ابتدا باید مشخص شود که منظور از کتابهای جامعهشناسی مجموعه کتابهایی است که در زمینة اصول جامعهشناسی به نگارش درآمده است. به عبارت دیگر، کتابهای مبانی جامعهشناسی آثاری را شامل میشود که با عناوینی همچون «مبانی جامعهشناسی»، «مقدمات جامعهشناسی»، «اصول و مبانی جامعهشناسی»، «جامعهشناسی عمومی» و «جامعهشناسی» به چاپ رسیدهاند. در عرف جامعهشناسی ایران نیز کتابهایی که به حوزههای تخصصی جامعهشناسی مربوط نمیشوند، معمولاً در زمرۀ کتابهای مبانی جامعهشناسی قرار میگیرند.
در ارزیابی کتابهای مبانی جامعهشناسی چند پرسش مطرح است؛ ازجمله اینکه چه انتظاری باید از این کتابها در مقایسه با کتابهای منتشرشده در حوزههای تخصصی جامعهشناسی و کتابهای مبانی جامعهشناسی منتشرشده در دیگر زبانهای خارجی داشت؟ آیا این کتابها باید به معرفی کلیۀ مباحث جامعهشناسی در چهارچوب ضرورتهای آموزشی بپردازند؟ یا اصولاً باید هدف دیگری ازجمله پیریزی رویکرد جامعهشناختی دانشجویان - بهویژه با تأکید بر تحولات جامعۀ ایران و مقایسه با دیگر جوامع - را دنبال کنند؟ این پرسشها و ابهامات را میتوان با پرسش دیگری مطرح کرد و آن اینکه حداقل و حداکثر انتظارات از این کتابها چیست؟
انتظار میرود این کتابها تعاریف جدیدی از «جامعه» در ذهن دانشآموختگان این رشته نهادینه کنند. مشاهدات نشان میدهد که هنوز در سال 1394 فهم از جامعه و تعریف آن و نیز فهم از جامعهشناسی مبتنی بر تعاریفی است که بیشتر در سالهای دهۀ 1340شمسی (1960م) رایج بوده است. در این پژوهش این مسئله را با رجوع به کتابهای مبانی جامعهشناسی واکاوی خواهیم کرد و راهحلی نظری و تبیین تجربی خواهیم یافت.
مشکل دیدمانی (پارادایمیک) بهوجود آمده این است که جهان اجتماعی چه از نظر اقتضائات توسعهای قبل از 1980میلادی و چه از نظر اقتضائات بیرون از جهان اجتماعی، نظیر پیدایش اینترنت و گوشیهای هوشمند و جهانیشدن و تغییر در تعریف جامعه، هویت و نظایر آن، دستخوش تحولات شگرفی شده است؛ اما تغییر مشهودی در آموزش کتابهای مبانی در ایران دیده نمیشود. البته کتابهایی که ترجمه شدهاند به این موضوع مهم پرداختهاند؛ اما منظور ما بیشتر آن است که با وجود گذشت بیش از پنجاه سال از آموزش علوم اجتماعی در ایران، هنوز هم به رویۀ آموزشی پنجاه سال پیش اتکا میشود. در ادامة بحث نشان خواهیم داد که از سال 1350 تا به امروز هنوز هم فهرستی از کتابهای مبانی جامعهشناسی وجود دارد که تنها دو کتاب ترجمهشده به بحثهای جدید پرداختهاند و بیشتر کتابهایی که در این فهرست دیده میشوند، همان آثار قدیمیاند. به اعتقاد نگارندگان بخشی از تحولات کُند در علوم اجتماعی به همین مسئله معرفتی و پارادایمی برمیگردد.
ملاحظات نظری
بر اساس آنچه در طرح مسئله آمد، از جنبۀ نظری در حیطۀ آموزش علوم اجتماعی در ایران مشکل پارادایمیک وجود دارد که باید بهدرستی تبیین و از نظر تجربی مستند شود. بهعبارت دیگر، اگر همچون کوهن (Kuhn, 1970) و به لحاظ نظری بپذیریم که پیشرفت علم مرهون تغییر جهت یا شیفت پارادایمهاست و اگر بپذیریم که مبنای چنین شیفتی در جامعهشناسی باید بر تحول تعاریف مقدماتی نسبت به دهۀ 1340 (1960م) استوار باشد، در اینصورت علت نظری چنین کمبودی را باید در کتابهای مبانی جامعهشناسی جستوجو کرد. البته این کتابها نتوانستهاند شیفت پارادایمی را در معرفتشناسی علم اجتماعی در ایران انجام دهند و نوعی گسست معرفتشناسانه در فهم از جامعهشناسی در ایران دیده میشود. منظور از گسست معرفتشناسانه این است که علم جامعهشناسی در ایران با مبانی دینامیک علم به معنای عام آن یا تحرک در تولید مفاهیم علم عام، فاصله یافته است. مشاهدات اتنوگرافیک ما در کشورهایی اروپایی و امریکایی، که در تابستان 1394 انجام شد، همین برداشت ما را تأیید میکنند. اگر مبنای تحلیل نظری این باشد، پس باید از نظر روش تجربی که در ادامه آن را توضیح میدهیم، مصادیقی برای این گسست و ناکارآمدی و فقدان شیفت پارادایمیک در کتابهای مبانی ارائه دهیم.
ملاحظات روششناسانه
قبل از اینکه به بحث معرفتشناسی دانش اجتماعی در ایران و به ارزیابی کتابهای مبانی جامعهشناسی بپردازیم، لازم است روششناسی این مطالعه را نیز در قالب بحث دربارۀ حداقل و حداکثر معیارهایی مشخص کنیم که کتابهای مبانی جامعهشناسی باید از آنها پیروی کنند. تحلیل طولی - مقایسهای این معیارها با آنچه در کتب مبانی موجود است، فقدان شیفت پارادایمیک و گسست معرفتشناسانهای را که در بخش نظری اشاره کردیم، بهتر نشان خواهد داد.
با توجه به اینکه از نظر تاریخی کتابهای مبانی جامعهشناسی پس از شکلگیری این علم در چهار دورة متفاوت با ایدئالهای متفاوتی منتشر شدهاند، بنابراین تحلیل از این کتابها بر اساس ضرورتهای این دورهها استوار است که نوعی تحلیل محتوای مضمونی و تحلیل روایی بهشمار میآید. به عبارت دیگر، واحد تحلیل ما کتابهای مبانی جامعهشناسی است؛ اما واحدهای مشاهدۀ ما مضامینی است که در این کتابها دربارۀ جامعه بهکار برده شده یا نشده و نیز اصول روایی است که این کتابها برای انتقال دانش اجتماعی بهکار بردهاند.
دورۀ اول (دهۀ 1950-1960م) بیشتر به تألیف کتابهایی معطوف بوده است که شیوۀ شکلگیری علم جامعهشناسی را توضیح میدادند. کتابهای دورۀ دوم (اواخر دهۀ 1970میلادی) بیشتر در جهت ارائۀ کلیت یا اصول عمدۀ مؤثر در قوام علم جامعهشناسی همچون تاریخ، مفاهیم، روشها و تجربههای جامعهشناسی تنظیم شده بود. در این دوره، در پی تحولاتی عمده نظیر شکلگیری جنبشهای اجتماعی بهجای انقلابها و طرح مشکلات و مسائل اجتماعی - که در جهان غرب رخ داده بود ـ جامعهشناسان سعی کردند که به ارزیابی و تبیین این مشکلات بپردازند. با وجود اینکه کار پژوهشی و نظری بر روی حوزۀ مشکلات اجتماعی در اروپا و امریکا از این دهه به بعد رشد جدی یافت؛ تقریباً در همۀ کتابهای مبانی جامعهشناسی، در همان ابتدای دهۀ 1970، به شکلی سعی شد مسائل و مشکلات اجتماعی مطرح شوند. از اینجاست که مرحلۀ سوم تنظیم و تألیف کتابهای مبانی جامعهشناسی شروع شد و تا سالهای 1380 ادامه داشت. کتابهای این دوره دارای چند ویژگی عمده بودهاند:
1. مسئله - محور بودند و همچنان رویکرد سنتی اثباتگرایی (پوزیتیویستی) به علم را بازتاب میدادند. کراسبی (Crosby, 1997) این سنت را مبتنی بر دو اصل میداند:
الف) همۀ امور جهان ولو گرایشهای انسانها را میتوان اندازهگیری کرد و ب) همۀ این امور را میتوان به شکل تصویر بهنمایش درآورد.
2. بیشتر سعی داشتند تا ضمن بحث و نظر، میزان تأثیر نظریهها و روشها را معلوم کنند.
3. در این کتابها از شواهد و مثالها برای انتقال مفاهیم و معنای مباحث، بهعنوان یک اصل اساسی، استفاده میشد.
4. شیوۀ بیان مطالب در آنها بیشتر روایتگونه و به شکل داستان بوده است. این در حالی است که کتابهای مبانی جامعهشناسی در دورههای پیشین، از شیوۀ نقل جدی و منطقی و علمی - کلاسیک مطالب پیروی میکردند.
سرانجام باید به دورۀ چهارم تولید کتابهای مبانی جامعهشناسی اشاره کرد که از سالهای 1380 (2001م) شروع شد و تاکنون (1394ش/2015-2016م) همچنان ادامه دارد. ویژگی مهم این دوره، جهانیشدن ارتباطات انسانی و شکلگیری شبکههای اجتماعی آنلاین است (Kadushin, 2012). کادوشین، جامعهشناس برجستۀ حوزۀ شبکههای اجتماعی، مسئلۀ شبکههای اجتماعی را آنقدر بااهمیت میداند که معتقد است اکنون باید بیشتر کارهای پژوهشی را به آن اختصاص داد. وی نشان میدهد که تنها در سال 2008 نزدیک به 1269 مقاله در این باره نوشته شده است (Kadushin, 2012: 9). از این جهت باید توجه داشت که کتابهای مبانی جامعهشناسی در این دوره رفتهرفته بر مفاهیم جدیدی ازجمله تغییر در تعریف جامعه، هویت و کنشهای اجتماعی فراجغرافیایی و جامعۀ شبکهای تأکید میکنند و کادوشین هم به آنها اشاره دارد (Kadushin, 2012). در ادامه، همین روش را بهکار میبریم تا به شکل انتقادی به تحلیل تجربی و مصداقی کتابهای مبانی در ایران بپردازیم.
تحلیل مضمونی و روایی محتوای کتابهای مبانی جامعهشناسی از 1340 تا 1394
با توضیحی که ارائه شد، در این قسمت به ارزیابی این کتابها میپردازیم. معیارهای اصلی که در این ارزیابی مضمونی مورد نظر هستند، به پرسشهایی معطوفاند، ازجمله: چه روایتی در کتابهای مبانی جامعهشناسی وجود دارد؟ بر روی چه عناصری و چگونه تأکید شده است؟ به چه میزان، مباحث اساسی جامعهشناسی را پوشش داده است؟ آیا توجه این کتابها به ارائۀ تعریف جامعهشناسی معطوف است یا اینکه با ارائۀ مثالها و شواهد قصد آن آموزش شیوههای تبیین جامعهشناختی مورد نظر است؟ آیا همچنان تعریف سنتی از جامعه ارائه میدهد یا ویژگیهای بومی و تغییرات فضای مجازی را در نظر میگیرد؟
فکر میکنیم بخشی از پاسخ به این پرسشها را میتوان با بیان حداقل و حداکثر انتظارات از کتابهای مبانی جامعهشناسی فراهم آورد. برای پاسخ به این پرسشها حداقلها و حداکثرهای کتابهای مبانی جامعهشناسی منتشرشده در ایران را از نظر روششناسی پیگیری میکنیم.
1. حداقل انتظارات
الف) هدف کلی نشر کتابهای مبانی جامعهشناسی از ابتدا این بوده است که منابعی در جامعهشناسی تهیه شوند که سیمای عمومی و درست علم جامعهشناسی به مخاطبان جدید معرفی شود. به نظر نگارندگان این یکی از حداقل انتظارهایی است که باید در نگارش کتابهای مبانی جامعهشناسی رعایت شود یا باید رعایت میشد؛ لذا معرفی مفاهیم، نظریهها و روشهای تحقیق برای دانشجویان سالهای اول و دوم این رشته ضروری مینماید.
همچنین باید این نکتهها را افزود که حداقل انتظار لازم از یک کتاب مبانی جامعهشناسی این است که دانشجویان این درس را با ماده و موضوع جامعهشناسی آشنا کند، روش کار جامعهشناسان را در تحقیق و ارزیابی جامعه بشناساند، چهارچوب مطالعات گذشته و چشمانداز فعالیتهایی را بنمایاند که دانشجویان جامعهشناسی در آینده با آن سروکار پیدا خواهند کرد؛ بهگونهای که وقتی آن را خواندند و بستند، بتوانند به این پرسشها پاسخ دهند: جامعهشناسی چیست؟ جامعهشناس چه میکند؟ (نیکگهر، 1369: پیشگفتار).(2)
ب) دومین انتظار حداقلی را میتوان اختصار و روانی در تنظیم کتاب و سهولت در فهم مباحث در نظر گرفت. در اینصورت میتوان به چند کتاب در این زمینه اشاره کرد: کتاب مقدمهای بر جامعهشناسی (روسک و وارن، 1350) که ترجمه شده است و دیگری کتاب مبانی جامعهشناسی (نیکگهر، 1369، 1373 و 1387) که ترکیبی از تألیف و ترجمه(3) است و پس از انقلاب به چاپ رسیده و آخرین چاپ آن مربوط به سال 1387 است. این دو کتاب، از نظر محتوا و شیوۀ ارائۀ مطالب ازجمله بهترین کتابهای مبانی جامعهشناسی در دهههای 1360 و 1370 هستند. مؤلف و مترجمِ کتاب مقدمهای بر جامعهشناسی هر دو اشاره دارند که این کتاب با رعایت شیوههای متفاوت تلخیص و رواننویسی به نگارش درآمده است (روسک و وارن، 1350: مقدمه):
نگارش یک کتاب مرجع که حاوی اصول اساسی جامعهشناسی باشد. در این مورد، کوشیدهایم که کتاب مختصر، لیکن حتیالامکان سودمند و جامع باشد؛ از این جهت، از ذکر مثالهای پر طول و تفصیل، حواشی، نمودارها، و جداول متعدد خودداری کردهایم. مختصر آنکه، کوشیدهایم برای دانشجویان رشتۀ جامعهشناسی و کسانی که طالب علم در این زمینه هستند، کتابی که بهسهولت قابل مراجعه و استفاده باشد، تألیف کنیم.
بهروز نبوی و احمد کریمی، مترجمان کتاب مقدمهای بر جامعهشناسی (روسک و وارن، 1350: پیشگفتار) نیز به اهمیت کتاب و میزان سودمندی آن اشاره کردهاند:
این کتاب از بین معروفترین کتابهای درسی جامعهشناسی در دانشگاههای امریکا، بدان جهت انتخاب شد که در عین اختصار، جامعترین کتابی است که دانشجویان را با اصول و مبانی جامعهشناسی و بنیانگذاران این دانش بالنسبه جدید، آشنا میسازد. تصور میرود که دانشجویان علاقهمند به این رشته، با مطالعۀ کتاب حاضر بتوانند اطلاعات کافی را در قلمرو جامعهشناسی عمومی بهدست آورند.
این دو کتاب در مقایسه با دیگر کتابهای مبانی جامعهشناسی به فارسی روانتری به نگارش درآمده است، بهگونهای که هر دانشجویی با هر پیشزمینهای امکان فهم مطلب را پیدا میکند. این امر بهخصوص در مقایسه با کتابهایی نظیر جامعهشناسی(باتومور، 1355) و اصول و مبانی جامعهشناسی (طبیبی، 1354) و درآمدی بر جامعهشناسی اسلامی(دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1373) روشنتر میشود. ممکن است سهولت در
ارائۀ مطالب را به دقت و حساسیت مترجمان در رواننویسی کتاب مقدمهای بر جامعهشناسی (روسک و وارن، 1350) مربوط دانست، اما آنان مطالب اصلی کتاب را نیز به شکلی روان و شیوا بیان کردهاند. وقتی از رواننویسی سخن به میان میآید، منظور سادهانگاری نیست:
مشکل نخستین به انتظارات ما از کتاب مقدماتی برمیگردد که معمولاً تصور میکنیم که کتاب مقدمات با ساده بودن مترادف است. در حالیکه چنین انتظاری نارواست. ضرورت وفادارماندن به اصول روششناسی در هر علم - که بدون آن شناخت، انسجام و کاراییاش را از دست میدهد - خواهینخواهی انضباطی را در بیان مطالب تحمیل میکند. این انضباط در تفکر و در بیان، اگر هم مثل هر دارویی به ذائقه خوش نیاید، هرآینه عافیتبخش است و باید به آن تن داد. انتخاب دیگری نداریم: یا انضباط فکری و علم، یا شلختگی و داد و ستد رایگان لفظی (نیکگهر، 1373: 14). بیشتر کتابهای موجود به دومین انتظار دست یافتهاند.
ج) اختصار به جای تفصیل و توضیحات بسیار سومین انتظاری است که از کتابهای مبانی جامعهشناسی میرود. دو کتابی که ذکر آنها گذشت، این ویژگی را دارند. مؤلفان این کتابها درصدد نبودند تا دانشجوی تازهواردشده به عرصۀ جامعهشناسی را درگیر انبوهی از مفاهیم و اصطلاحات کنند. آنان در هر بحثی کوشیدند تا با ارائۀ یک تعریف، تکلیف دانشجو را در بدو ورود به بحث معلوم کنند تا امکان پیگیری مباحث آتی برای وی فراهم شود. بهعبارتدیگر، آنان تنها یک راهنما را برای بحثهای آیندۀ دانشجو فراهم کردهاند. برای مثال، در نخستین صفحات کتاب تعریفی از جامعه مطرح کردهاند که در کل کتاب فقط یک بند به آن اختصاص یافته است:
جامعهشناسی عبارت است از مطالعۀ انسانها در روابط گروهی و اجتماعی خود. بدینترتیب، جامعهشناسی به ارزیابی کنش متقابل بین گروههای انسانی و درون آنها میپردازد. این گروهها ممکن است کوچک باشند، مانند دو نفر که سر کوچه با یکدیگر صحبت میکنند، یا بزرگ، مانند انبوه تماشاگران یک مسابقۀ ورزشی یا اهالی یک کشور. جامعهشناسی، مثل دیگر علوم، سعی میکند موضوع بحث خود را توصیف کند و همشکلی وقایع اجتماعی را بازنماید (روسک و وارن، 1350: 1).
شبیه همین تعبیر را میتوان در کتاب مبانی جامعهشناسی و معرفتی تحقیقات کلاسیک جامعهشناسی دید که نشان میدهد هنوز هم همین رویکرد در تدوین برخی کتابهای مبانی جامعهشناسی، بهخصوص در ایران رایج است (نیکگهر، 1373: 17).
د) ارائۀ سیمای درست و واقعی از جامعهشناسی چهارمین انتظاری است که کتابهای مبانی جامعهشناسی باید برآورده کنند. در این نوع کتابها سعی مؤلفان براین است تا سیمای کلی و واقعی علم جامعهشناسی را ارائه کنند. مؤلفان این کتابها سعی دارند به جای تأکید بر یکی از مباحث، انواع مفاهیم جامعهشناسی، سازمانهای اجتماعی، روندهای مربوط به شکلگیریهای اجتماعی، انواع گروهها و اجتماعات انسانی، روشها و نظریههای جامعهشناسی را مطرح کنند.
کتابهای بسیاری با عنوان مبانی جامعهشناسی ترجمه شده است که با در نظر گرفتن حداقل انتظارها، هریک اشکالها و ایرادهایی دارد که به اعتقاد ما اشکالاتی در نظم معرفتی آموزش جامعهشناسی ایجاد میکند. برای مثال کتاب مبانی جامعهشناسی(مندراس و گورویچ، 1349) ضمن اینکه مطالب خود را به شیوهای روان مطرح میکند، به جای یک کتاب مبانی جامعهشناسی به سرعت به کتاب نظریههای جامعهشناسی تبدیل میشود. این کتاب قبل از ارائۀ کلیات رشتۀ جامعهشناسی، به ارزیابی نظری مباحث جامعهشناسی میپردازد و نیز به فصلها و مباحث رایج در کتابهای مبانی جامعهشناسی ازقبیل موضوع جامعهشناسی، گروه، موقعیت، انتظام اجتماعی، سیستم خویشاوندی، خانواده، طبقات، سازمان، و معرفی جامعهشناسان توجه دارد؛ اما در بیشتر مباحث میکوشد با استدلال جامعهشناختی و نظری به ارائۀ مطالب بپردازد. برای مثال، در نخستین عبارات کتاب وقتی مؤلفان از تعریف جامعهشناسی سخن میگویند، بحث بهگونهای پیچیده میشود که شاید نتوانند دانشجوی سال اول جامعهشناسی را جذب کنند واحتمالاً به بیرغبتی وی به جامعهشناسی میانجامد.
در آغاز قرن بیستم بسیاری از جامعهشناسان و متخصصان شاخههای علوم اجتماعی دربارۀ تعریف موضوع جامعهشناسی، تعیین حدود این علم و تشریح دقیق طرز رفتار علمی جامعهشناس، بیحد و بیهوده با هم بحث کردهاند. تعریف هر علم در آغاز آن اصلاً معنایی ندارد. آیا فیزیکدانان قرن نوزدهم میتوانستند مشکلات فیزیک هستهای را، که بعدها در قرن بیستم پیدا شد، از آغاز تعریف کنند؟
مندراس و گورویچ به جای اینکه تعریفی در حد اجمال برای دانشجویان مبتدی ارائه دهند، آنان را در همان ابتدا از علم جامعهشناسی ترسانیدند و چنین فهماندند که ارائۀ تعریفی ساده از جامعهشناسی تقریباً غیرممکن است. البته باید اذعان داشت که مندراس و گورویچ به این امر واقف بودهاند که کتاب مبانی جامعهشناسی باید برای مبتدیان این رشته نوشته شود و دلایل خود را اینگونه بیان کردند:
در وضع کنونیِ تعلیم جامعهشناسی، تصمیم به نوشتن کتابی مقدماتی در این زمینه در حکم قمار است. من - یعنی آدم بیاحتیاطی که به چنین قماری دست زده است - خود بهتر از هر کس به این حقیقت واقفم؛ اما نیاز شدید مبتدیان و تشویقهای همکارانم مرا بر آن داشت که این نوشتهها را بدین صورت با شتاب منتشر کنم تا با راهنماییها و انتقادات و پیشنهادهای دانشجویان و استادانشان تکمیل و در چاپهای بعدی به صورت بهتری منتشر شود (مندراس و گورویچ، 1349: مقدمه).
اگر در نظر بگیریم که بخشی از مخاطبان کتابهای مبانی جامعهشناسی بسیار مبتدی هستند، در آنصورت نامگذاری چنین کتابی به عنوان مبانی جامعهشناسی، نشاندهندۀ عدم شناخت وضعیت جامعهشناسی است و یا بیانگر آن است که این نوع کتابها صرفاً برای جامعۀ فرانسوی و دانشجویان جامعهشناسی نوشته شده است. در عین حال، مترجم کتاب مبانی جامعهشناسی (مندارس و گورویچ، 1349) به این نکته بیتوجه است که این کتاب قدمی در جهت حل مشکل دانشجویان ایرانی برنمیدارد و همچنین، توجهی به این نکته ندارد که مطالب سخت کتاب موجب القای ناتوانی در یادگیری میشود. به نظر میرسد بیشتر کتابهایی که در حوزۀ علم جامعهشناسی ترجمه شدهاند، این مشکل را دارند. البته باید اشاره کرد که صنعت ترجمۀ کتابهای علوم انسانی بهخصوص بسیاری از کتابهایی که در دهههای 1380 و 1390 ترجمه شدهاند چنین عیبی دارند. مترجمان این گونه کتابها بیشتر بهسبب علاقه به کتاب یا مؤلف به ترجمه میپردازند؛ بنابراین کمتر به نیاز مخاطبان توجه میکنند.
همچنین باید به این نکته اشاره کنیم که در کتابهای جدید، به غیر از نسخۀ جدید کتاب جامعهشناسی گیدنز (1373) تعریف جدیدی از «جامعه» ارائه نشده است.
ﻫ) تناسب حجم کتاب با نیازهای مخاطبان و یا با مباحثی که در کتاب مبانی جامعهشناسی باید گنجانیده شود نیز ازجمله معیارهایی است که باید به آن توجه کرد. چنانچه مخاطبان این کتابها بیشتر دانشجویان سال اول دانشگاهها در رشتههای علوم اجتماعی باشند تا دانشجویان دیگر رشتهها (ازقبیل پرستاری و برخی رشتههای پزشکی)، در اینصورت، حجم و کمیّت مباحث باید در همسویی با نیازهای مخاطبان باشد. دانشجویان رشتههای غیر علوم اجتماعی فقط دو یا سه واحد جامعهشناسی با عنوان «جامعهشناسی عمومی» را از میان انبوهی از واحدهای عمومی یا اختصاصی انتخاب میکنند. در این صورت این کتابها باید توانایی پرداختن به اصلیترین مباحث جامعهشناسی را در حدی داشته باشند که دانشجویان بتوانند فقط در صورت ادامة علاقهمندیشان به جامعهشناسی، در فعالیتهای بعدی علمیشان تا حدودی راه را برای فهم بسیطتری از مسائل اجتماعی هموار بیابند. این در حالی است که اگر مخاطبان کتاب مبانی جامعهشناسی دانشجویان رشتههای علوم اجتماعی هستند، مباحث جامعهشناسی باید بهگونهای دیگر - که بیشتر بررسی خواهیم کرد - تنظیم شده باشد. این تمایز را بدان علت در نظر گرفتیم که این دانشجویان در دورههای بعدی تحصیلیشان فرصت کافی برای پرداختن به بسیاری از مطالب جامعهشناسی را خواهند داشت و نیازی به طرح مباحث جامعهشناسی به طور اجمال و پراکنده ندارند. از اینرو، کتابهای مبانی جامعهشناسی که برای این دانشجویان نوشته میشود باید از نظر انتقال معانی جامعهشناسی عمق بیشتری داشته باشند و هدف آنها آمادهسازی دانشجویان علوم اجتماعی برای فهم شیوههای تبیین جامعهشناختی باشد.
منوچهر محسنی از میان جامعهشناسان ایرانی دو کتاب در عرصۀ مقدمات جامعهشناسی تألیف کرده است: نخستین کتاب او جامعهشناسی عمومیاست که در سال 1349 به چاپ رسیده و در سال 1357 تجدید چاپ و از آن به بعد نیز بارها منتشر شده است. محسنی هدف از تألیف این کتاب را اینگونه بیان میکند: هدف از تألیف این کتاب فراهمآوردن اثری پایه برای دانشجویانی است که میخواهند با جامعهشناسی آشنایی مقدماتی حاصل کنند؛ از اینرو، فقط مطالب مقدماتی و پایه طرح و زمینۀ کلی نگرش جامعهشناسی روشن شده است.
از آنجا که جامعهشناسی در ایران هنوز در مراحل اولیه است، بسیاری از مردم میان جامعهشناسی و اندیشهها و اظهارنظر پیرامون مسائل اجتماعی تفاوتی قائل نیستند؛ از اینروست که در این مرحله، انتشار کتاب هر قدر هم که مقدماتی باشد برای روشنشدن پایههای علمی لازم میان آنچه جامعهشناسان جامعهشناسی عوام (مانند پزشکی، ستارهشناسی و مردمشناسی عوام) مینامند با جامعهشناسی علمی، ضروری بهنظر میآید. بسیار دیده شده است که مردم هر آنچه دربارۀ حیات اجتماعی و بهویژه مسائل اجتماعی میخوانند و یا میشنوند، از نوع جامعهشناسی میپندارند؛ تصوری که آنان را از شناخت واقعی بازمیدارد.
کتاب مبانی جامعهشناسیاثر دیگر منوچهر محسنی است که در سال 1360 منتشر و در سال 1366 تجدید چاپ شد. این کتاب شامل 13 فصل و در 348 صفحه به نگارش درآمده است. مجموع این فصول در 109 موضوع خلاصه شده است. بهعبارت دیگر، به طور متوسط برای هر موضوع 3 تا 5/3 صفحه مطلب نوشته شده است. این بدین معناست که مباحث مبانی جامعهشناسی به طور کلی در حد خلاصهای از تعاریف ارائه شده است. این سبک تألیف کتاب مبانی جامعهشناسی ضمن اینکه به نوعی دچار کلیگویی است، سعی دارد به همۀ مباحث مطرح در جامعهشناسی بپردازد. به همین دلیل، این کتاب (محسنی، 1360) از ارائۀ مطالب عمیق و تحلیلی دربارۀ مباحث جامعهشناسی بازمیماند و آنها را نادیده میگیرد. ولی مؤلف کتاب، نهادهای اجتماعی را در سه مبحث مطرح کرده است و این بدان معناست که خود مؤلف از سیاق عمومی کتاب پیروی نمیکند؛ اما از سوی دیگر این کتاب به طرح نهادهای گوناگون اجتماعی از قبیل نهاد دین نمیپردازد. بهعبارت دیگر، اگرچه سیاق کتاب تهیۀ مطالب کلی و عمومی جامعهشناسی است؛ ولی ضمن طرح مباحث نهادهای اجتماعی از این سیاق عدول و در سیاق جدیدش نیز از طرح نهاد دین اجتناب کرده است. از این جهت نمیتوان دریافت که سبک تألیف کتاب مبانی جامعهشناسی (محسنی، 1360) برای کدام نوع از مخاطبان تنظیم شده است. در صفحات آتی با ذکر مثالی نشان خواهیم داد که این حداقل انتظارها را در کدام کتاب مبانی جامعهشناسی میتوان یافت.
و) آخرین معیار و یا انتظار این است که کتابهای مبانی به تغییرات پارادایمیک در جامعۀ انسانی و دستگاه علمی موردنیاز برای فهم آنها بپردازند. حضور اینترنت در دهۀ 1990 و در همان زمان در ایران و بهخصوص از سال 1380 تاکنون، و توسعۀ گوشیهای تلفن همراه و تغییرات وب 1.0 تا 3.0 تغییرات شگرفی در جامعۀ انسانی و ایرانی هم از نظر اولویتهای توسعه و هم از نظر اولویت در مباحث ارتباطی - رسانهای و تغییرات هویتی ایجاد کرده است. صرفنظر از کتاب گیدنز(4) (1387) و استارک (Stark, 2001) سایر کتابهای موجود کمتر به این حوزه پرداختهاند و جامعهشناسی ایرانی از این نظر پیشرفت لازم را نداشته است. به همین دلیل، بیشتر پژوهشهای حوزۀ جامعهشناسی پژوهشهای ارتباطی است تا جامعهشناختی؛ زیرا تغییر جهت پارادایمها در خود جامعهشناسی ایران و آموزش آن رخ نداده است. به نظر ما نسل جدید این گفتمان ارتباطی را احساس و آن را به عرصۀ جامعهشناسی وارد کرده است؛ درحالیکه این وظیفه باید در رویۀ آموزش جامعهشناسی گنجانیده میشد، بهطوریکه نسل جدید از طریق آموزش مبانی جامعهشناسی با این گفتمان آشنا می شد.
2. حداکثر انتظارات
از کتابهای مبانی جامعهشناسی برای دانشجویان رشتۀ جامعهشناسی انتظارات بسیاری میرود که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف) طرح درست مباحث و مطالب بدون کمترین شبهه و ابهام: آموزش و مطالعۀ کتابهای مبانی جامعهشناسی نخستین آشنایی دانشجویان رشتۀ جامعهشناسی با این علم را پیریزی میکند. چنانچه معانی و مفاهیم ارائهشده بهروشنی تعریف نشده باشند، دانشجویان در همان آغاز راه دچار نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی در فهم اصول علمی جامعهشناسی خواهند شد. با وجود اینکه بسیاری از مؤلفان و مترجمان کتابهای مبانی جامعهشناسی با این هدف کار را شروع کردهاند؛ ولی محصول کار در بسیاری از موارد فاقد چنین جهتگیری بوده است.
ب) بازتاب آثار تغییرات علمی در نگارش کتابهای مبانی جامعهشناسی: منظور از بازتاب تغییرات، همان شیوۀ نگارش است که بر اثر رشد و تحولات جامعهشناسی در دو یا سه دهۀ اخیر رایج شده است. بر اساس شواهد موجود، کتابهای تألیفی در زمینة مبانی جامعهشناسی در چند دهۀ گذشته بسیار متفاوت از کتابهای تألیفی در حال حاضر است. در گذشته هدف، معرفی علم جامعهشناسی برای مخاطبان بود، در حالیکه اکنون ضمن بیان کلیت علم جامعهشناسی، مسائل اجتماعی معاصر نیز ارزیابی میشود. از اینرو، مؤلفان کتابهای مبانی جامعهشناسی در دورۀ جدید سعی کردهاند نوعی سازگاری بین نظریهها و روشها ایجاد کنند؛ بهگونهای که چنین ترکیبی دانشجویان جامعهشناسی را برای تحلیل و ارزیابی اجتماعی مسائل معاصر توانمند کند. برای نمونه، میتوان به کتاب جامعهشناسی[1]گیدنز (1373)و یا جامعهشناسی استارک (Stark, 2001) اشاره کرد. این دو مؤلف در دهۀ 1990 به تألیف کتاب در زمینة مبانی جامعهشناسی اقدام کردند و در ویرایشهای بعدی مطالب جدیدی در دهههای 2000 و 2010 به نسخههای اولیه افزودند. کتاب استارک در سال 2006 به چاپ دهم و کتاب گیدنز در سال 2013 به چاپ هفتم رسید. در این دو اثر مبانی جامعهشناسی بر اساس رویکردی خاص تألیف شده، یعنی به مسائل روزمره با استفاده از چهارچوبی نظری توجه شده است. به عبارت دیگر، در حاشیۀ آموزش مبانی جامعهشناسی مؤلفان سعی کردهاند تا به تقویت علمی و نظری دانشجویان نیز بپردازند.
ج) انطباق مطالب ارائهشده در کتابهای مبانی جامعهشناسی فارسی با کتابهای اصلی مبانی جامعهشناسی منتشر شده در غرب. این موضوع نیز مسئلهای اساسی است. بهعبارت دیگر، آموزش مبانی جامعهشناسی باید ضمن آموزش مفاهیم بومی تا اندازهای با آنچه در دیگر کشورها آموزش داده میشود، هماهنگ باشد. به همین دلیل دو کتاب مربوط به گیدنز (1373) و استارک (Stark, 2001) برای ارزیابی کتابهای مبانی جامعهشناسی انتخاب شدهاند.
د) گنجانیدن مسائل مربوط به تغییر جهت یا شیفت پارادایمیک در حوزۀ علم جامعهشناسی.
ویژگیهای دو کتاب در زمینة مبانی جامعهشناسی: اثر گیدنز و استارک
1. مفاهیم جامعهشناسی با بهکارگیری یکی از دیدگاههای خاص جامعهشناسی (نظیر رویکرد کنش متقابل) تعریف شدهاند. به عبارت دیگر، مفاهیم و همچنین نقد و ارزیابیها در این کتابها نیز چهارچوب نظری دارد. بنابراین دانشجو در ادامۀ مطالعۀ این دو کتاب درک درستتری از جامعهشناسی و عناصر آن پیدا میکند. برای مثال، گیدنز مفهوم جامعه را در خلأ تعریف نمیکند، بلکه آن را در ارتباط با مفاهیم فرهنگ، ارزش، هنجار، بازتولید اجتماعی و ساختار تعریف میکند. وی همۀ این مفاهیم را در قالب نظریۀ کنش متقابل ارائه میکند تا دانشجو متوجه شود که این مفاهیم در قالب نظری کنش متقابل معنای خاصی دارند.
2. این دو کتاب موضوعات جدیدی را که در جامعۀ غربی به آن توجه شده است، ارزیابی کردهاند. مهمترین موضوعات جدید عبارتاند از: تفاوتهای نژادی، قومیتها، اقلیتها، مهاجرت، تفاوت بین نسلی، اجتماعیشدن و مسائل هویتی و اشاره به تحولات جدید، نظیر حضور اینترنت و شکلگیری شبکههای اجتماعی (حتی نسخههای قدیمی کتاب گیدنز و استارک به این موضوع نپرداخته بودند). این نوع برخورد با مسائل جوامع معاصر، خمیرمایۀ برخورد نظری با مباحث نوین جامعۀ ایران را برای دانشجویان ایرانی فراهم میآورد. این کتابها به دانشجو میآموزند که اگرچه مسائل نوین جوامع انسانی ممکن است در همۀ جوامع مشاهده شود، اما برخورد با آنها لزوماً عام نیست و نظریههای جدید این قابلیت را دارند که این مسائل بومی را با رویکردهای بومی تجزیه و تحلیل کنند.
3. این دو کتاب در هر مبحثی دربارۀ یک یا چند دیدگاه نظری بحث و میزان استفاده از آنها را در ارزیابی مسائل بازگو کردهاند؛ بنابراین به دانشجو میآموزند تا از همان آغاز مسائل را با دیدگاهی خاص ببینند، ضمن آنکه میتوانند به همان دیدگاه نیز نگاهی انتقادی داشته باشند. برای نمونه، گیدنز موفق میشود تا در یک فصل از کتاب به معرفی نظریۀ فرانک پارکین دربارۀ شکلگیری طبقات اجتماعی بپردازد و در فصل دیگر همان نظریه را در تبیین نظری مسئلۀ قومیت و نژاد و فرایندهای اجتماعی بهکار گیرد. این میزان استفاده از نظریه چنان مختصر و در عین حال قابل فهم است که دانشجو میآموزد نظریه چیست و چگونه باید آن را در تبیین مسائل اجتماعی بهکار بگیرد.
4. این دو کتاب به شیوهای روایتگونه تنظیم شدهاند، بهگونهای که خواننده ضمن مطالعۀ مطالب دچار خستگی ناشی از شیوۀ بیان مطالب خشک نمیشود. این در حالی است که از شیوۀ بیان مطالب ساده و از اطلاعات، ارقام و آمار مرتبط با موضوعات مطرحشده استفاده کردهاند. از اینرو، با وجود اینکه هر دو کتاب مطالب را در حجم زیاد مطرح میکنند (کتاب گیدنز حدود 800 صفحه است)؛ ولی خواننده رغبت خود را برای مطالعه و ادامۀ مطالب از دست نمیدهد.
5. کتاب آنتونی گیدنز به جای آنکه بحثهای نظری را در آغاز کتاب ارائه کند، در پایان کتاب به آن میپردازد. به نظر میرسد مؤلف سعی دارد تا دانشجویان را با مفاهیم جامعهشناسی، حوزهها، و تجربیات این علم آشنا کند و ترجیح میدهد تا آنان در پایان کتاب با نظریههای جامعهشناسی بهطور مبسوط آشنا شوند.
تا بدینجا حداقل و حداکثرهایی را که از کتابهای مبانی جامعهشناسی انتظار میرود، ارزیابی کردهایم؛ در ادامه میخواهیم کتابهای موجود در ایران را بر اساس معیارهای ذکرشده در دو بخش ارزیابی کنیم.
ارزیابی کتابهای جامعهشناسی در ایران
الف) کتابهای تألیفی
نخستین کتاب در زمینۀ جامعهشناسی را یحیی مهدوی، استاد فلسفۀ دانشگاه تهران، در سال 1322 منتشر کرد. پس از انتشار این کتاب تا مدت طولانی کتابی در این زمینه به چاپ نرسید. در دهۀ 1340 شماری کتاب در حوزۀ جامعهشناسی - که بیشتر در زمینۀ جامعهشناسی عمومی و خصوصی بود - به چاپ رسید.(5)
علاقه به تألیف و ترجمۀ کتابهای مبانی جامعهشناسی به دلیل استقبال استادان و دانشجویان، در دهۀ 1360 افزایش یافت. در این دهه کتابهای بیشتری دربارۀ مبانی جامعهشناسی و دیگر عرصههای جامعهشناسی تألیف و ترجمه شد،(6) ازجمله: کتاب مبانی جامعهشناسی تألیف حشمتالله طبیبی شامل پنج بخش و هفده فصل است که در چندین نوبت تا اوایل دهۀ 1380 تجدید چاپ شده است. از آغاز تا صفحۀ 72 کتاب به بیان تاریخچۀ شکلگیری جامعهشناسی تا عصر دورکیم اختصاص دارد. صفحۀ 72-95 به تعریف جامعه، منشأ و انواع آن، صفحۀ 95-112 به تعریف جامعهشناسی و بیان حوزههای جامعهشناسی، صفحۀ 112-152 به بیان روش تحقیق، از صفحۀ 153-253 به معرفی نهادهای اجتماعی و قسمت پایانی کتاب نیز به معرفی قلمرو جامعهشناسی اختصاص یافته است. مؤلف در این اثر قصد دارد با بیانی ساده به معرفی جامعهشناسی مقدماتی بپردازد؛ ولی شیوۀ پرداختن او به مباحث بهگونهای است که جامعهشناسی را مجموعهای از تعاریف و اصطلاحات جلوه میدهد. از طرف دیگر این کتاب نسبت به همۀ دیدگاههای نظری بیطرفانه عمل میکند. به عبارت دیگر، طرح مفاهیم و اصطلاحات بدون ملاحظۀ دیدگاه نظری انجام گرفته است. از اینرو، کتاب بر روی هیچ مفهوم و اصطلاحی تأکید نکرده است.
در دهۀ 1370 نیز کتابهایی در حوزۀ مبانی جامعهشناسی به چاپ رسید که ارزیابی آنها ضروری بهنظر میرسد؛ ازجمله کتاب جامعهشناسی (مفاهیم کلیدی) (قنادان و دیگران، 1375). گرچه مؤلفان این کتاب قصد دارند به مفاهیم کلیدی جامعهشناسی بپردازند؛ نحوۀ برخوردشان مانند دیگر مؤلفان سنتی کتابهای مبانی جامعهشناسی است و خواننده با رویکرد جدیدی روبهرو نمیشود. شاید تنها تفاوت این کتاب با کتاب مبانی جامعهشناسی طبیبی آن است که این کتاب ضمن پرداختن به مفاهیم اصلی جامعهشناسی، فصلی را به معرفی نظریههای جامعهشناسی اختصاص داده است.
دومین اثر مورد ارزیابی کتاب مبانی جامعهشناسی تألیف سیفاللهی است که در سال 1373 به چاپ رسیده است و میتواند از نظر دیگری بحث و ارزیابی شود. این کتاب شامل هشت بخش و 188 موضوع است. از آنجا که کل مطالب کتاب در 296 صفحه ارائه شده است، میتوان نتیجه گرفت که هر موضوع در یک صفحه و نیم مورد بحث قرار گرفته است. با اینکه این کتاب در بحث مبانی جامعهشناسی موفق نبوده است؛ ولی به ارائۀ مباحثی چون توسعه و توسعهنیافتگی، جامعهشناسی ایران و اسلام پرداخته است.
درکل کتابهای تألیفشده در باب مبانی جامعهشناسی که در دهههای 1340-1370 به چاپ رسیدهاند فاقد جهتگیری نظریاند و از این جهت، به دانشجویان این رشته روش بهکارگیری مفاهیم جامعهشناسی را برای تحلیل مسائل اجتماعی - همانطور که کتاب گیدنز یا استارک (Stark, 2001) انجام میدهند - آموزش نمیدهند.
ب) کتابهای ترجمهشده
همانگونه که قبلاً اشاره شد یکی از نخستین کتابهایی که در زمینۀ جامعهشناسی به زبان فارسی ترجمه شده کتاب مبانی جامعهشناسی اثر مندراس و گورویچ (1349) ترجمۀ باقر پرهام است که برای بسیاری از دانشجویان و استادان کاربرد دارد. این کتاب در دهه 1960میلادی نوشته و در اوایل دهۀ 1970 (حدود 1349) به فارسی ترجمه و تا سال 1384 نیز تجدید چاپ شده است. این کتاب از چند جنبه بیانکنندۀ رویکرد جامعهشناسی فرانسه است: نخست آنکه سنت جامعهشناسی مندراس و گورویچ را بیان میکند؛ یعنی در کتاب بهطور مشخص بخشی با عنوان پیشینیان جامعهشناسی در نظر گرفته شده که حاصل درک آنان از جامعهشناسی فرانسه است نه علم جامعهشناسی به معنای عام آن. دوم آنکه این کتاب نشاندهندۀ رویکرد نوعی جامعهشناسی است که متأثر از مطالعات روانشناسی اجتماعی و افکار عمومی حاکم بر فضای جامعهشناسی دهۀ 1960 فرانسه است و با کارهای آلفرد سووی مطرح شده است. متأثر از این فضاست که بحثهای رهبری در جامعه بیشتر از مباحث دیگر مطرح شده است. سوم آنکه، تأکید این کتاب در پرداختن به مباحثی چون انتظام اجتماعی و تعارض نقشهاست که آن هم متأثر از جریانات اجتماعی - سیاسی و ... دهۀ 1960 فرانسه بود و به مباحث مبانی جامعهشناسی به آن معنا مربوط نمیشد. چهارم آنکه، این کتاب مباحث را با رویکردی نظری آغاز کرده است؛ ولی این
برخورد نظری با اصول آموزشی مناسب همراه نیست، یعنی دانشجو نمیتواند بفهمد که منظور از بحثهای این کتاب چیست.
در اینجا لازم است کتابهایی را ارزیابی کنیم که در آنها ضوابط و معیارهای علمی و آموزشی کمتر رعایت شده است. کتاب زمینههای جامعهشناسی (آریانپور) و اصول و مبانی جامعهشناسی (طبیبی) دو کتابیاند که به نظر ما به بدآموزی مبانی جامعهشناسی برای دانشجویان مبتدی کمک میکند. مشکلات این دو کتاب در دو زمینه قابل بررسی است؛ اول آنکه ارائۀ انبوهی از مفاهیم و تعاریف از ویژگی این دو کتاب است. طبیبی در بحث موضوع جامعهشناسی چندین تعریف و تعبیر ارائه داده است که بهتر بود موضوع جامعهشناسی را خلاصهتر مطرح میکرد. این نقیصه در کتاب درآمدی بر جامعهشناسی اسلامی نیز وارد است.
دوم آنکه پراکندگی مباحث ویژگی دیگر این نوع کتابهاست. مؤلفان این کتابها گاهی در یک فصل از نظر کارکردی و در فصل دیگر از نظر دیالکتیکی به بحث و ارزیابی دربارۀ مفاهیم جامعهشناسی میپردازند.
منوچهر صبوری کاشانی در سال 1380 کتاب مقدمات جامعهشناسی اثر آلبرو (1380) را ترجمه کرد که انتظار میرفت به کمبودهای این حوزۀ آموزشی پاسخ بدهد؛ اما آلبرو در پیشگفتار این انتظار را بیرنگ میکند و مینویسد: «این یک کتاب درسی غیرتخصصی است که برای جلب نظر خوانندگان عام، آگاهیدادن به دانشجویان مبتدی و به چالش طلبیدن دانشجویان سال آخر نوشته شده است» (آلبرو، 1380: پیشگفتار، 10).
وی هدف از تألیف کتاب را چنین توجیه میکند:
دورۀ گذشته دورۀ اختلاف نظر شدید دربارۀ حوزة جامعهشناسی بود. جامعهشناسان حتی در وجود جامعه تردید کردهاند. اخیراً مجلۀ پرتیراژ اکونومیست پس از آنکه من این بحث را در همایش 1998 انجمن بریتانیا برای پیشرفت علم مطرح کردم،، جامعهشناسان را به حل و فصل آن فراخوانده است، و این کتاب پاسخی به آن فراخوان است (آلبرو، 1380: پیشگفتار، 10).
اشکالات کتابهای مبانی جامعهشناسی در ایران
بر اساس آنچه گفته شد، میتوان جمعبندیای با طرح اشکالات کتابهای مبانی جامعهشناسی چنین ارائه کرد:
1. تقریباً هیچ یک از کتابهای مبانی جامعهشناسی از نظر شکل و صورتبندی جاذبۀ لازم تصویری و صفحهآرایی را ندارد. در این کتابها کمتر از امکانات تصویری برای انتقال بهتر مفاهیم نظری استفاده میشود. کتاب جامعهشناسی عمومی تألیف منوچهر محسنی تا حدودی در این زمینه موفق بوده است؛ برای مثال تصاویر برخی از جامعهشناسان را درج کرده است. با وجود این، چنین بهنظر میآید که تصاویر صحنههای اجتماعی که همگام با موضوعات مختلف مورد نیاز است، بهتر در درک مفاهیم مؤثرند که کتاب جامعهشناسی عمومی فاقد آن است.
2. کمبود نمودارها و جدولها مشخصۀ دیگر این کتابهاست. برای درک بهتر موضوع بهتر است نگاهی به کتاب گیدنز بیفکنیم. وی در مبحث طبقات اجتماعی یا کجروی اجتماعی با ارائۀ آمار دقیقی وضعیت طبقات یا کجروی اجتماعی را در انگلستان نشان میدهد؛ در حالیکه کتابهای مبانی جامعهشناسی فارسی بیشتر چنین رویکردی ندارند.
3. در بعضی از این کتابها، مؤلف مباحث مورد علاقة خود را به کتاب افزوده است که جای آنها در کتاب مقدمات جامعهشناسی نیست. برای مثال میتوان از کتابهای نیکگهر، وثوقی و نیکخلق (1370) یاد کرد. نیکگهر در پایان کتاب در یک فصل با عنوان «معرفی تحقیقات کلاسیک جامعهشناختی» که حدود 100 صفحه کتاب (480-383) را به آن اختصاص داده است، به معرفی این تحقیقات میپردازد. معلوم نیست چرا در یک کتاب مقدماتیِ جامعهشناسی باید 100 صفحه از 480 صفحۀ کتاب به این بحث اختصاص یابد. برای بسیاری از افراد که با کتابهای مبانی آشنایی دارند، این پرسش پیش میآید که چرا نباید 100 صفحه و یا حتی بیشتر را به امر دلبخواه دیگری اختصاص دهند. نیکگهر برای اختصاص این حجم از کتاب به بحث دربارۀ تحقیقات چنین توجیه میکند:
در بخش چهارم که از 3 فصل تشکیل شده است پس از مرور پیشینۀ تحقیق در جامعهشناسی و شرح ویژگیهای روش تحقیق در جامعهشناسی، تعدادی از تحقیقات بزرگ و پرآوازۀ جامعهشناسی را - که امروز به عنوان تحقیقات کلاسیک شناخته میشوند و آشنایی با آنها بر هر دانشجوی جامعهشناسی لازم است - معرفی کردهایم و تردیدی نداریم که مورد توجه دانشپژوهان علوم اجتماعی قرار خواهد گرفت.
اگر استدلال نیکگهر در اختصاص کتاب به معرفی تحقیقات کلاسیک لازم است، در اینصورت میتوان پرسید: چرا اختصاص نیمی از چنین کتابی به معرفی زندگی و شرایط جامعهشناسان کلاسیک لازم نیست؟ از همین منظر و سبک و سیاق میتوان به کتاب آریانپور اشاره کرد که او نیز حدود 60 صفحه از کتاب را به ارائۀ اصطلاحات جامعهشناسی با معادلهای فارسی آن اختصاص داده است که معمولاً محل ذکر اینگونه اصطلاحات و معادلهای آنها، کتابهایی همچون فرهنگ جامعهشناسی است و نه کتاب مقدمات جامعهشناسی.
وثوقی و نیکخلق نیز در سال 1370 در تنظیم کتاب مبانی جامعهشناسی در فصل مربوط به روش تحقیق توضیحات بیشتری ارائه کردهاند و از نظر تخصص و علاقۀ مؤلفان به زندگی روستایی و عشایری در ایران نیز، فصلی با عنوان «زندگی اجتماعی در ایران» را به کتاب مبانی جامعهشناسی افزودهاند. به نظر میآید که چنین بحثی باید در کتابی با عنوان جامعهشناسی ایران توسعۀ بیشتری مییافت. البته مؤلفان در اختصاص این بحث دلایلی ارائه میکنند که لازم است در اینجا به آنها بپردازیم: «دو فصل آخر کتاب برای آشنایی دانشجویان بهویژه دانشجویان رشتههای اقتصاد، مدیریت، روانشناسی، حسابداری، حقوق و ... - که در ارتباط با زندگی اجتماعی در ایران درسی برایشان پیشبینی نشده - به مطالعۀ سه شیوۀ زندگی جامعۀ ایران مشتمل بر شهرنشینی، روستانشینی و بهویژه کوچنشینی اختصاص یافته است».
شاید به نوعی این امر نوعی پیشرفت در تألیف کتابهای مبانی جامعهشناسی شمرده شود؛ ولی انتظار میرفت که مسئلۀ آموزش در مباحث کتابهای مبانی جامعهشناسی، بیشتر در آن جای داده میشد. در عین حال باید توجه داشت که این کتاب با تجربۀ نویسندگان در این حوزه، به نگارش درآمده و رویکرد آنها به جامعۀ روستایی نکتههای بسیار آموزندهای را در اختیار نوآموزان جامعهشناسی قرار میدهد.
4. کمبود آخرین اطلاعات و آمار مربوط به جامعۀ ایران نیز یکی دیگر از ضعفهای اصلی این قبیل کتابهاست. معمولاً در نگارش کتاب مبانی جامعهشناسی برای
ج
دانشجویان مبتدی مثالها و شواهدی نیز برای فهم بهتر کتاب- که مربوط به زندگی خوانندگان کتابهای است - ارائه میشود. اما بیشتر این کتابها فاقد اطلاعات مربوط به جامعۀ ایران هستند. بعضی از مؤلفان در این زمینه تلاشهایی کردهاند که مفید نیست. ترابی (1347) در کتاب مبانی جامعهشناسی در پایان کتاب - جایی که به معرفی سازمانهای اجتماعی پرداخته است ـ فصلهایی را نیز به سازمانهای اجتماعی ایران اختصاص داده است. او در این قسمت کتاب ضمن معرفی حوزههایی چون «جامعهشناسی خانواده»، «جامعهشناسی سیاسی» و «جامعهشناسی اقتصادی»، دربارۀ سازمان خانوادگی در ایران، سازمان سیاسی ایران و سازمان اقتصادی ایران بحث کرده است. او در این سه فصل در حد اجمال به بیان سیمای جامعه پرداخته است.
5. از آنجا که در ایران بر آموزش نسبت به پژوهش تأکید بیشتری میشود، تلاش اصلی بیشتر افراد در حوزۀ علوم اجتماعی ارائۀ مجموعهای از اطلاعات برای افزایش توانایی دانشجویان در ارزیابی مسائل اجتماعی است. از اینرو، کمتر کتابی در حوزۀ مبانی جامعهشناسی میتوان دید که با رویکرد حل مشکل و یا مسائل اجتماعی تألیف شده باشد. هر یک از فصلهای کتابهای مبانی جامعهشناسی، به یک بحث مستقل از دیگر مباحث اختصاص دارد و درمجموع نمیتوان نگاه و تلقی مشخصی در کتابهای مبانی ردیابی کرد. عدهای از مؤلفان مفید و مؤثر بودن کتابهای مبانی جامعهشناسی را بهسبب نثر روان در مقابل نثر مغلق میدانند؛ در صورتیکه مفیدبودن کتاب تنها به سادگی آن بر نمیگردد، بلکه به ارتباط محتوای کتاب با زندگی روزمرۀ دانشجویان نیز مربوط میشود. از اینرو، هر کتاب مبانی جامعهشناسی ممکن است با نثر پیچیدهای تألیف شده باشد؛ اما از نظر محتوایی مفید ارزیابی شود.
مفیدبودن کتاب مبانی جامعهشناسی در ارتباط متقابل مفاهیم با نظریهها و روشهای تحقیق اندازهگیری میشود، نه صرفاً بر اساس تنظیم و نثر روان. اگر نظریهها به گونهای انتخاب شده باشند که بتوان با آنها به طرح مسئله پرداخت و اگر روشهای تحقیق در حد مقدماتی و در همین راستا معرفی و ساماندهی شده باشند، میتوان گفت به یک متن مفید در باب جامعهشناسی دست یافتهایم. متن روان و بدون پیچیدگی مفهومی تنها برای راحتی دانشجویان نیست، بلکه برای انتقال مفید و مناسب مطالب بهکار میرود.
6. ارجاعات و منابع این کتابها نیز بیشتر قدیمی هستند.
7. بعضی از کتابهایی که به نام «جامعهشناسی» یا «مبانی جامعهشناسی» منتشر شدهاند؛ کمتر به مسائل و مباحث مورد نیاز از قبیل طرح مفاهیم، تاریخچه رشته، و عناصر آن پرداختهاند. کتاب جامعهشناسی تألیف احمد قاسمی و مبانی جامعهشناسی تألیف علی اکبر ترابی (1347) از این قبیل هستند.
8. استاندارد مشخص و معیّن در تألیف کتابهای مبانی جامعهشناسی در ایران وجود ندارد. هر مؤلفی با توجه به سلیقه و توانایی خود به بعضی از مباحث بیش از حد نیاز پرداخته است؛ در حالیکه بعضی از مؤلفان به بسیاری از مطالب نپرداختهاند. برای مثال، از تأکید مؤلف کتاب جامعهشناسی معاصر، محمد مهدی صالحی (1352)، یاد میکنیم. مؤلف آن بهسبب علاقه به بحث دربارۀ بعضی از نهادها پرداخته و با ذکر اینکه بحث پیرامون نهادهایی چون مذهب و سیاست نیاز به تبحر بیشتر دارد و احتمال بدفهمی نسبت به آن وجود دارد، از طرح آنها اجتناب کرده است:
آنچه در این کتاب از نظر خوانندگان عزیز میگذرد، مقدماتی از درس جامعهشناسی است که برای دانشجویان سال اول دانشگاه تهیه و تنظیم شده است. چون مقصود اصلی شناساندن اصول کلی جامعهشناسی بوده، از این جهت، در نگارش آن تا حد امکان از ورود به بحثهای عمیق و موشکافانه پرهیز شده و تنها به میانگین ظرفیت فراگیری دانشجویان - که بر اثر تجربۀ چند سالۀ تدریس در کلاسهای درس دانشگاهی بهدست آمده - توجه شده است. از سوی دیگر چون ورود به برخی از مسائل جامعهشناسی ازجمله جامعهشناسی دین و جامعهشناسی سیاسی بهطور اختصار امکانپذیر نیست و احتمال میرود که از این مباحث گمراهکننده برداشت سطحی شود، از این جهت، ترجیح داده شد در این کتاب از این موضوعات گفتوگویی به میان نیاید؛ اما به جامعهشناسی صنعتی و سازمانهای اداری اشارهای مختصر شده و رئوس مطالب ذکر شده است (صالحی، 1352: پیشگفتار).
فهرست جدید کتابهای مبانی جامعهشناسی
با اینکه ایدۀ این مقاله به سال 1377 برمیگردد و در آن زمان فهرستی قدیمی از کتابهای مبانی موجود بود؛ اما بهنظر میرسد معرفی فهرست جدیدی از کتابهای مبانی جامعهشناسی، که به فارسی ترجمه یا تألیف شده است، ضروری باشد. این امر نشان میدهد حتی در سال 1394 هم هنوز همان رویکرد معرفتشناختی سنتی در کتابهای جامعهشناسی ترویج میشود؛ زیرا بسیاری از آنها به همان دهههای گذشته مربوط است. از میان 26 کتاب مبانی جامعهشناسی که در ذیل آمده است، تنها کتابهای مبانی جامعهشناسی اللهبخش، خدادادی، رابرتسون، کوئن، فرسار، سیفالهی، مجدفر و البرو، مربوط به سالهای اخیر هستند.
ـ آگبرن، ویلیام فیلدینگ (۱۳۴۵). زمینۀ جامعهشناسی، ترجمۀ امیر حسین آریانپور، تهران: فرانکلین.
ـ اینکلس، آلکس (1356). جامعهشناسی چیست؟، ترجمۀ ربیع مشفق همدانی، تهران: امیرکبیر.
ـ اینکلس، آلکس (1351). جامعهشناسی چیست؟ مقدمهای بر جامعهشناسی و حرفۀ جامعهشناسی، ترجمۀ یحیی شمس، تهران: انتشارات بنیاد نوین جامعهشناسی.
ـ بـاتومور، تـامس بـرتون (۱۳۵۵). جامعهشناسی، ترجمۀ حسن منصور، تهران: فرانکلین.
ـ آلبرو، مارتین (۱۳۸۰). مقدمات جامعهشناسی، ترجمۀ منوچهر صبوری کاشانی، تهران: نشر نی.
ـ ترابی، علیاکبر (۱۳۵۳). مبانی جامعهشناسی، تهران: اقبال.
ـ دفلور، ملوین لارنس (۱۳۷۱). مبانی جامعهشناسی، ترجمۀ حمید خضرنجات، تهران: خضرنجات.
ـ رابرتسون، یان (1385). درآمدی بر جامعه با تأکید بر نظریههای کارکردگرایی، ستیز و کنش متقابل نمادین، ترجمۀ حسین بهروان، مشهد: آستان قدس رضوی.
ـ روسک، جوزف اسلبی (۱۳۶۹). مقدمهای بر جامعهشناسی، ترجمۀ بهروز نبوی، تهران: کتابخانۀ فروردین.
ـ خدادادی، محمداسماعیل (1384). مبانی جامعهشناسی، تهران: یاقوت.
ـ سیفالهی، سیفالله (1386). مبانی جامعهشناسی (اصول و مبانی مسائل اجتماعی)، تهران: جامعهپژوهان سینا.
ـ سینکلر، استیون (۱۳۷۶). دیباچهای بر جامعهشناسی، ترجمۀ مرتضی ثاقبفر، تهران: ققنوس.
ـ اللهبخش، شیرین و افسانه زندی (1394). مبانی جامعهشناسی، چ دوم، تهران: ساکو.
ـ عجمیکاشانی، سیاوش (۱۳۷۶). مقدمهای بر جامعهشناسی، تهران: مسعی.
ـ فرجاد، محمدحسین (۱۳۷۶). اصول و مبانی جامعهشناسی، تهران: اساطیر.
ـ فـرسار، احمـد (۱۳۷۷). جـامـعهشناسی: اصول، مبانی و نظریهپردازان، تهران: اوحدی.
ـ فریزبی، دیوید (۱۳۷۴). جامعه، ترجمۀ شهین احمدی، تهران: آران.
ـ قرائی مقدم، امانالله (۱۳۷۴). مبانی جامعهشناسی، تهران: ابجد.
ـ کوئن، بروس (1378). درآمدی بر جامعهشناسی، ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران: توتیا.
ـ کوئن، بروس (1378). مبانی جامعهشناسی، ترجمۀ غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران: سمت.
ـ گلابی، سیاوش (۱۳۷۱). اصول و مبانی جامعهشناسی، تهران: فردوس.
ـ گیدنز، آنتونی (۱۳۷۳). جامعهشناسی، ترجمۀ منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، این کتاب تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده است. یک نسخۀ جدیدتر از آن را نیز چاوشیان به چاپ رسانده است که مباحث آن به روزتر از نسخۀ قبلی است.
ـ لی، آلفرد مکلانگ (۱۳۶۹). مبانی جامعهشناسی، ترجمۀ محمدحسین فرجاد، تهران: همراه.
ـ مجدفر، فاطمه (۱۳۸۳). جامعهشناسی عمومی، تهران: شعاع.
ـ محسنی، منوچهر (۱۳۴۹). جامعهشناسی عمومی، تهران: طهوری.
ـ مساواتی آذر، مجید (1373). مبانی جامعهشناسی، تبریز: احرار.
ـ مندراس، هانری و ژرژ گورویچ (1349). مبانی جامعهشناسی، ترجمۀ باقر پرهام، تهران: امیرکبیر، تجدید چاپ: 1369 و چاپ ششم: 1384.
ـ نصرآبادی، علی باقی (1382). مبانی جامعهشناسی، تهران : یاقوت.
ـ نقوی، علیمحمد (۱۳۶۵). جامعهشناسی عمومی، تهران: مراکز تربیت معلم علوم اجتماعی.
ـ عفت نیکنام، مسلم (1394). کتاب تحلیلی مبانی جامعهشناسی، چ پنجم، تهران: راه.
ـ وثوقی، منصور (۱۳۷۰). مبانی جامعهشناسی، تهران: خردمند.
در ادامه برخی از مواد کتابهای مبانی جامعهشناسی را که به زبان فارسی ترجمه یا نگارش شده است با کتابهای مبانی جامعهشناسی که به زبان انگلیسی چاپ شده، مقایسه میکنیم؛ قبل از آن، نگاهی به فهرست ذیل میاندازیم که دو دسته کتابها (پرحجم و کمحجم) را جداگانه ارائه میکند:
1. تازهترین کتابهای مبانی جامعهشناسی پر حجم در 1394 (2014) که بیشتر آنها هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند:(7)
Bilton Tony and et al. ( 1987). Introductory Sociology. London: MacMillan.
Margaret Andersen and Howard Taylor, Sociology: Understanding a Diverse Society, http://www.newtexts.com/newtexts/book.cfm?book_id=31
Jeanne H. Ballantine and Keith A. Roberts. Our Social World: Introduction to Sociology. 2006. Pine Forge Press. http://www.pineforge.com/
Dalton Conley (2009). You May Ask Yourself: An Introduction to Thinking Like a Sociologist. New York: W.W. Norton. http://www.wwnorton.com/COLLEGE/titles/soc/conley/
Susan J. Ferguson. Mapping the Social Landscape. (A reader – Many of the textbooks also have associated readers). http://web.grinnell.edu/sociology/faculty/mapsocland.html
Anthony Giddens, Mitchell Duneier, and Richard Appelbaum. Introduction to Sociology. http://www.wwnorton.com/college/soc/giddens5/
Jeff Goodwin and James Jasper ( 2007). The Contexts Reader. New York: W.W. Norton. http://www2.wwnorton.com/college/titles/soc/context/
James Henslin, Essentials of Sociology.
http://www.ablongman.com/bridge/0,3882,0205337139:0205352243:0205319149,00.htm.
William Kornblum and Carolyn Smith. Sociology in a Changing World
John J. Macionis and Ken Plummer. Sociology: A Global Introduction. http://wps.prenhall.com/ema_uk_he_plummer_sociology_2/0,5445,395997-main,00.html.
Richard T. Schaefer. Sociology. 10th Edition.
http://catalogs.mhhe.com/mhhe/viewProductDetails.do?isbn=0073404144.
Henry Tischler. Introduction to Sociology. 9th Edition.
2. کتابهای مبانی جامعهشناسی که تعدادی کمحجم و مربوط به دهههای 1980 یا 1990 و یا 2000 هستند:(8)
Babbie, Earl R. (1994). What is Society? Reflections on Freedom, Order, and Change. Thousand Oaks, CA, Pine Forge Press.
Charon, Joel M. (1999). The Meaning of Sociology. Upper Saddle River, NJ: Prentice-Hall. —. 2001. Ten Questions: A Sociological Perspective. Belmont, CA: Wadsworth.
Collins, R. and M. Makowsky (1998). The Discovery of Society. New York: McGraw Hill.
Collins, Randall. Sociological Insight: An Introduction to Non-Obvious Sociology. Oxford University Press.
Dandaneau, Steven P. Taking it Big. Thousand Oaks, CA: Pine Forge Press.
Giddens, Anthony (1987). Sociology: A Brief but Critical Introduction. Second Edition. New York: Harcourt Brace Jovanovich.
Hachen, David S. Jr. (2001). Sociology in Action: Cases for Critical and Sociological Thinking. Thousand Oaks, CA: Pine Forge Press.
Johnson, Allan. The Forest and the Trees. Mayfield. Lemert, Charles. Social Things, Rowman and Littlefield.
Levin, W. C. (1994). Sociological Ideas: Concepts and Applications. Belmont, CA, Wadsworth.
Newman, D. M. (2000). Sociology: Exploring the Architecture of Everyday Life. Thousand Oaks, CA, Pine Forge Press.
O'Brien, Jodi )1999). Social Prisms. Thousand Oaks, CA: Pine Forge Press.
Schwalbe, Michael )2001). The Sociologically Examined Life. Mountain View, CA: Mayfield.
البته نسخههای جدیدتری از این کتابها اکنون در حال چاپاند که در این مجال نمیگنجند. تنها مقایسهای که میتوان کرد آن است که کتابهای مبانی پرحجم رشد چشمگیری در دو دهۀ اخیر داشتهاند و این امر بیشتر به ضرورتهای شیفت پارادایمها در حوزۀ علم به معنای عام و به جامعهشناسی به معنای خاص بر میگردد. در همۀ این کتابهای جدید، حوزههایی همچون جهانیشدن، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، توسعۀ صنعت ارتباطات، هویت و جامعۀ متحرک و مسائل جرم و جنایت و خشونت در شکل جدید، تحولات فردی و خانوادگی و شیوههای جدید اجتماعیشدن ارزیابی شدهاند.
نتیجهگیری
در ابتدا باید اشاره شود که با مقایسۀ روند هفده سالۀ ارزیابی کتابهای مبانی جامعهشناسی، اکنون میتوان ادعا کرد که نوعی گسست معرفتشناسانه بین آموزش جامعهشناسی در ایران و در بسیاری از کشورهای دیگر دیده میشود که بیشتر به مبانی معرفتی آموزش جامعهشناسی مربوط میشود، نه به ظرفیت ذهنی استادان یا دانشجویان. به نظر ما بخشی از این نقص معرفتی را باید در مبانی آموزش جامعهشناسی یعنی در کتابهای مبانی جامعهشناسی جستوجو کرد. شاهد این ادعا بازتولید مطالب قدیمی است که هنوز در سال 1394 در برخی از کتابهای مبانی دیده میشود.
رویکرد جدیدی در نگارش کتابهای مبانی جامعهشناسی دیده میشود که عبارت است از: طرح مسائل اجتماعی و آموزش و چگونگی برخورد جامعهشناختی با این مسائل به فراخور فراگیری. لذا این رویکرد در نگارش هر کتاب مبانی جامعهشناسی با استفاده از مؤلفههای داخلی ایران ضروری به نظر میرسد. به چنین رویکردی در سطح محافل دانشگاهی و بینالمللی در طرح مسائل بومی توجه شده است. چنین بهنظر میرسد که کتابهای مبانی موجود در ایران به جز کتاب گیدنز - که آن هم مسائل جامعۀ انگلیس را مطرح میکند - فاقد چنین جهتگیری باشند. مشکلات موجود در کتابهای مبانی نیاز مبرمی برای طراحی و انشاء کتابهای مبانی جامعهشناسی جدید ـ مشابه آنچه در سبک و سیاق کتاب گیدنز دیده میشود - ایجاد کرده است. در نگارش چنین کتابی رعایت اصول طراحی مسائل اجتماعی ایران با ذکر آمار و ارقام جدید و ذکر مسائل مربوط به تحولات اجتماعی ایران، بهویژه جوانان، فضای مجازی، ارتباطات اینترنتی و تلفنی، جرم و جنایت در اشکال جدید و مسائل خانواده و اجتماعیشدن در ایران، از ضروریات است. مسائل نظری و مفهومسازی مسائل اجتماعی ایران نیز از اصولی است که نگارندگان باید در راهنمایی دانشجویان برای فهم مسائل اجتماعی توجه کنند.
آخرین نکته آنکه جامعۀ ایران اکنون با بیش از 50 میلیون کاربر اینترنت، جامعهای منحصربهفرد در خاورمیانه شمرده میشود؛ زیرا بیش از 45 درصد آنان در خاورمیانه ایرانی هستند. همچنین تعداد کاربران نشان میدهد اینترنت در بیش از 60 درصد جمعیت ایران نفوذ کرده است. این امر حاکی از آن است که باید به تأثیر اینترنت در کارکرد همۀ نهادهای جامعۀ ایران توجه شود و بهترین مکان برای تحقق چنین انتظاری، کتب مبانی جامعهشناسی است.
پینوشتها
1. گفتنی است که در سال 1377 بخشی از این مباحث در دومین همایش آموزش علوم اجتماعی ارائه شد؛ اما در این مقاله یک مطالعة طولی 17 ساله تا سال 1394 انجام شده که مطالب زیادی به آن اضافه شده است.
2. همین متن در دیگر ویراستهای سالهای بعد، از جمله سال 1387 ـ که انتشارات توتیا کتاب را چاپ کرده ـ آمده است.
3. در چاپ چهارم در 1373، نیز با عنوان تألیف و ترجمه ذکر شده است.
4. گیدنز (1387) در دیگرکتابهایش نیز به همین مسئله اشاره کرده است.
5. کتبی که در این دهه با عناوین جامعهشناسی، مبانی جامعهشناسی، مقدمات جامعهشناسی و جامعهشناسی عمومی به چاپ رسیدند، عبارتاند از: جامعهشناسی یا علمالاجتماع تألیف یحیی مهدوی در سال 1341، زمینۀ جامعهشناسی تألیف ویلیام آگبرن و مایر نیمکف ترجمه و اقتباس ا. ح آریانپور در سال 1342، جامعهشناسی تألیف گاستن بوتول ترجمۀ الف وکیلی در سال 1344، مقدمهای بر مفهوم تکوین و تحول اجتماعی تألیف توماس آر به نت ترجمۀ محسن قندی در سال 1346، کتاب ساموئل کینگ جامعهشناسی ترجمۀ مشفق همدانی در سال 1346، کتاب جامعهشناسی ارزشها تألیف پرویز صانعی در سال 1347، مبانی جامعهشناسی، تألیف علیاکبر ترابی در سال 1347.
6. کتاب مقدمهای بر جامعهشناسی تألیف جوزف روسک و زولند وارن و ترجمۀ بهروز نبوی و احمد کریمی در سال 1350؛ جامعهشناسی تألیف آلکس اینکلس ترجمۀ یحیی شمس در سال 1351، کتاب نهادهای اصلی اجتماعی تألیف احمد فتاحیپور در سال 1351، کتاب اصول و مبانی جامعهشناسی تألیف محمدحسین فرجاد در سال 1352، مقدمهای بر جامعهشناسی تألیف فریدون شایان در سال 1352 و کتاب جامعهشناسی تألیف محمدمهدی صالحی در سال 1352. البته بسیاری از این کتابها در سالهای بعد مجدداً تجدید چاپ شدهاند.
7. http://www.asanet.org/introtosociology/Documents/Textbook%20Lists.html
Paul DiMaggio Updated by Caroline Persell, 19 March 2009.
8. Caroline Persell, October 26, 2001.
http://www.asanet.org/introtosociology/Documents/Textbook%20Lists.html