نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیئت علمی و مدیر گروه علوم انسانی بنیاد دانشنامه نگاری ایران
2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
ادبیات تطبیقی بهعنوان رشتهای دانشگاهی در ایران، در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است و برخی دانشگاهها به جذب دانشجو در این رشته پرداختهاند؛ از این رو، تألیف و نگارش آثار در قالب کتاب، مقاله و پایاننامه و رسالۀ دکتری و یا برگزاری کارگاههای تخصصی و جلسات نقد و بررسی آثارِ تألیفشده در این دانش، میتواند فعالیتی پیشبرنده برای پویا کردن پژوهشهای ادبیات تطبیقی باشد. در این میان، تألیف کتابشناسیهایی که ضمن گردآوری منابع و دادههای مرتبط با ادبیات تطبیقی، تصویری کلی و اولیه دربارۀ این منابع و پژوهشها ارائه دهند، بسیار کارساز خواهد بود. پژوهش حاضر میکوشد ضمن معرفی کتاب کتابشناسی توصیفی ادبیات تطبیقی در ایران (ایرانزاده و همکاران، 1393)، به نقد و بررسی آن بپردازد و ابعاد مختلف آن را واکاوی کند.
گردآورندگان این اثر با مراجعه به کتابها، مقالات و پایاننامههای موجود در کتابخانههای حقیقی و مجازی، سیاهۀ مفصلی از 1055 منبع و مدرک گوناگون (شامل 727 مقاله، 251 پایاننامه و 75 عنوان کتاب) را گردآورده و توصیف کردهاند که کاری است درخور تحسین. آنان هدف از این کار را در مقدمه چنین شرح دادهاند:
نبود کتابشناسی جامع در رشتة نوپای ادبیات تطبیقی و بیاطلاعی برخی پژوهشگران از پژوهشها و تحقیقات انجامگرفتة پیشین، خواهناخواه به پژوهشهای مشابه منجر میشود. یکی از اهداف اصلی این پژوهش، در معرفی کتابها، مقالهها و پایاننامهها، اطلاع از پژوهشهای گذشتگان است تا پژوهشگران با توجه به اطلاعات کتابشناسی، از چندوچون و احتمالاً از کاستیهای پژوهشهای پیشین آگاه شوند و با خلاقیت و نوآوری، به پژوهش تازه مبادرت ورزند (ایرانزاده و همکاران، 1393 :10).
علاوه بر این فایدۀ علمی، چنین اثری با این حجم از اطلاعات و دادهها، جزو امهات آثار ادبیات تطبیقی در کشور و مایۀ امیدواری برای پژوهشگران ادبیات تطبیقی است و نیز نشان میدهد که پژوهشگران و استادان دانشگاهی همچون دیگر تخصصها، با جدیتی علمی به این تخصص مینگرند.
ضرورت و اهمیت پژوهش
درنگ در آثار نگاشتهشده و نگاه نقادانه به آنها، افزون بر آنکه باعث آگاهیبخشی مخاطبان دربارۀ آثار نقدشده میشود، زمینه را برای کمالبخشی آن آثار فراهم میآورد. این امر زمانی اهمیت دوچندان مییابد که بدانیم تألیفات و بهویژه کتابشناسیهای دانش نوپای ادبیات تطبیقی در کشورمان میتوانند تأثیرات کلانی بر آثاری بگذارند که با تکیه بر آنها نگاشته خواهند شد یا با در نظر گرفتن منابع ذکرشده در آنها، تألیف و عرضه میگردند.
مبانی نظری
پیش از بررسی کتاب یادشده، ارائة تصویری کلی از رویکردها و روشهای پژوهش در قلمرو ادبیات تطبیقی ضروری است تا حد و مرز پژوهش در این حوزۀ معرفتی مشخص شود. این امر باعث میشود تا دایرة شمول دانش یادشده و درنتیجه پژوهشهای قرارگرفته در زیرمجموعة آن تحدید و تعریف شود.
ادبیات تطبیقی در مقام یک دانش پویا، همسو با دگرگونیهای فلسفی، اجتماعی و فرهنگی، مکاتب متنوعی را دربرمیگیرد؛ مکاتب فرانسوی، مارکسیستی، امریکایی و آلمانی در شمار سرشناسترین مکاتب ادبیات تطبیقی قرار دارند. این حوزۀ معرفتی در سالهای اخیر با مطالعات فرهنگی پیوند خورده و سمت و سویی دیگر یافته است.
رهیافتهای مطالعاتی مکتب تاریخگرا یا فرانسوی در تأثیر پژوهی، تصویرشناسی، مضمونشناسی ـ در تجلیات مختلف آن نظیر مضمونشناسی اسطورهای و تاریخی و انتقال ژانرها و مکاتب ادبی از فرهنگی به فرهنگی دیگر ـ خلاصه میشوند. به تعبیر دیگر، پیروان مکتب تاریخگرا غالباً این روشها را برای پژوهش در ادبیات تطبیقی به کار گرفته و آثاری در این باره تألیف کردهاند.
مکتب مارکسیستی که با عنوان مکتب اسلاوی نیز شناخته میشود، بیشتر با مباحث اجتماعی پیوند میخورد و میکوشد با تکیه بر عوامل اجتماعی و اقتصادی، متون ادبی را واکاوی کند؛ بر این اساس، دایرۀ شمول ادبیات تطبیقی گسترش مییابد و «واکاوی تشابهات برخاسته از تشابه شرایط اجتماعی در شماری از ملتها را نیز دربرمیگیرد» (غیلان، 2006 :90). بدینترتیب، مقایسۀ متون ادبی ملل مختلف با تکیه بر شرایط اجتماعی میتواند در حوزۀ پژوهشی ادبیات تطبیقی قرار گیرد.
بنا بر دیدگاه نظریهپردازان مکتب ساختارگرا یا امریکایی نیز، کار پژوهشگر ادبیات تطبیقی مقایسة متون ادبی با تکیه بر ویژگیهای درونی آنهاست و نه بر اساس عناصر فرامتنی. به بیانی دیگر، ادبیات تطبیقی «مقایسة یک ادبیات با ادبیاتی دیگر یا با ادبیاتهایی دیگر و مقایسة ادبیات با دیگر گسترههای بیان انسانی است» (الحکیم، 1983: 16). بدین ترتیب، ادبیات یک کشور با ادبیات کشوری دیگر بر مبنای رویکرد ساختارگرایی در نقد ادبی مقایسه میشود تا از این طریق به شناختی از ادبیات برسیم و قوانین کلی و عامی را استخراج کنیم که گسترهای جهانی دارند (Remak, 1961: 3 f.f.). در حقیقت، در این رویکردِ پژوهشی ادبیات تطبیقی در خدمت نقد ادبی قرار میگیرد. همچنین، از نگاه نظریهپردازان این مکتب، میتوان متون ادبی را با دیگر علوم انسانی نظیر نقاشی، مجسمهسازی و پیکرتراشی، اسطورهشناسی، فیلم، علوم اجتماعی و جامعهشناسی، فلسفه و حتی دانشهای تجربی نظیر بومشناسی مقایسه یا اینکه میزان پیوند ادبیات با این
دانشها و هنرها را واکاوی کرد. این امر باعث میشود قلمرو مطالعات و پژوهشهای ادبیات تطبیقی بسیار گسترده شود و این دانش از مرحلة واکاوی برونمتنها به درونمتنها بپردازد.
اما گرانیگاه مکتب آلمانی ادبیات تطبیقی پرداختن به نقش مخاطب و دریافتکننده در واکاوی متون است. به تعبیری دیگر:
به جای تمرکز بر عامل تأثیرگذار و تلقی کردن آن بهعنوان منبع پرتوافشانی، در این مکتب، تمرکز بر تأثیرپذیرفته است. بیتردید، واکاوی تأثیرپذیری در این معنای جدید، بهنحوی از انحا باعث غنیتر کردن ادبیات تطبیقی میگردد، چه تأثیرپذیرفته یا دریافتکنندۀ خود به خوانش ادبیات تأثیرگذار روی میآورد و مطابق با دیدگاهی ویژه آن را میفهمد و با تکیه بر آن، اثری جدید میآفریند و [در نتیجه] نسخهای تکراری از اثر تأثیرگذار نیست (غیلان، 2006: 113).
بر اساس این دیدگاه، محور پژوهشهای ادبیات تطبیقی، کیفیت تأثیرپذیری متن تأثیرگرفته از متن تأثیرگذار خواهد بود و اینکه نویسنده یا شاعرِ تأثیرپذیرفته به چه صورت متن تأثیرگذار را دریافت کرده و از آن متنی جدید آفریده است. درواقع، این رویکرد در نقطۀ مقابل رویکرد تاریخگرا قرار میگیرد و اصالت را نه به نویسنده یا متن تأثیرگذار، بلکه به خواننده و متن تأثیرپذیر میدهد.
در دهههای اخیر، ادبیات تطبیقی از این مکاتب چهارگانه فاصله گرفته و با مطالعات فرهنگی[1] پیوند خورده و از این رو، ماهیتی میانرشتهای یافته است. در واقع، همانگونه که سوزان بسنت[2] (1993: 47) میگوید ادبیات تطبیقی در معنای اروپامحور آن مرده است و اکنون معنایی جدید از آن فهیمده میشود (Bassnett, 1993: 47). از این منظر شرقشناسی، مطالعات پسااستعماری، مطالعات فمینیستی، مقایسۀ آثار طبقۀ کارگر با آثار طبقۀ سرمایهدار و بورژوا و مطالعاتی از این نوع که در زیرمجموعة مطالعات فرهنگی قرار میگیرند، به حوزههای پژوهشی ادبیات تطبیقی افزوده شدهاند. به همین علت است که گایاتری چاکراورتی اسپیوک[3] از نظریهپردازان شاخص مطالعات پسااستعماری، با نگارش کتابی با عنوان مرگ یک رشته[4] در باب خروج موضوعات کلاسیک از دایرة مطالعات تطبیقی ادبیات و ورود موضوعاتی جدید به این قلمروِ پژوهشی سخن میگوید و علاوه بر مطالعات پسااستعماری، مبحث مطالعات منطقهای[5] و توجه به خردهفرهنگها را به این قلمرو جدید وارد میسازد. وی همچنین بر لزوم بازتعریف مفهوم ادبیات جهان تأکید میورزد و عنوان «ادبیات سیارهای» را برای گذر از مفهوم ادبیات جهان عرضه میکند (Spivak, 2003: 71 f.f.).
نقد و بررسی
چنانکه دیدیم حوزۀ پژوهشهای ادبیات تطبیقی بسیار گسترده و متنوع است و تألیف کتابشناسی در این دانش باید این حوزهها را دربرگیرد. با این حال، در نقد پیش رو صرفاً به دیدگاهها و رویکردهای مکاتب چهارگانۀ یادشده بسنده شده است. برای سهولت بررسی، نوشتار حاضر در سه بخش: دامنۀ زمانی و موضوعی و چارچوب زبانی اثر؛گونهشناسی منابع و مدارک؛ و تنظیم و طبیعت مدخلهای کتابشناسی به این امر میپردازد:
دامنۀ زمانی و موضوعی و زبانی
زمان و موضوع اثر
گردآورندگان کتابشناسی توصیفی ادبیات تطبیقیدر ایران کوشیدهاند اغلب آثار تألیفی در این حوزههای پژوهشی را جمعآوری و به خوانندگان عرضه کنند. به اذعان مؤلفان بازة زمانی اثر 1330 تا 1390 شمسی است؛ اما در این بین، برخی از آثار که گاه مهم و بنیادیاند، از چشم مؤلفان دور مانده است؛ اینگونه آثار و تألیفات و همچنین آثار نامرتبط با موضوع را میتوان در دو گروه کتابها و مقالات طبقهبندی کرد:
1. آثار ذکر نشده
الف) کتابها.یکی از مزایای کتابشناسی مورد بررسی، ذکر آثاری است که پژوهشگران به علل مختلف کمتر به آنها دسترسی دارند یا از وجود آنها اطلاعی ندارند. ذکر این آثار در مدخلهای کتاب، پژوهشگران را از وجود چنین آثار ارزشمندی مطلع میسازد. برای نمونه، کتاب از ادبیات تطبیقی تا پژوهشهای ترجمه، اثر سوزان بسنت و ترجمۀ خلیل محمودی که انتشارات احسن آن را در سال 1389 منتشر کرده، از آثار مهم ادبیات تطبیقی است و در این کتاب به آن اشاره شده است. با این حال، برخی از آثار مرتبط با ادبیات تطبیقی در این کتاب نیامدهاند، تعدادشان در مقایسه با مقالات کمتر است. علت میتواند آن باشد که تعداد کتب تألیفی در این حوزه در مقایسه با مقالات کم است؛ برخی از این کتابها به ترتیب عبارتاند از:
ـ اسطوره و ادبیات که در آن محمدحسین جواری مقالاتی را در حوزۀ ارتباط و پیوند میان ادبیات و اسطوره از پژوهشگران مختلف گردآوری کرده است. این کتاب در سال 1383 گردآوری شده است. بر اساس دیدگاه مکتب امریکایی، یکی از حوزههای پژوهشی ادبیات تطبیقی، یافتن پیوند و ارتباط میان متون ادبی و دانشهای انسانی است و این کتاب از آثار تألیفی در حوزۀ ادبیات تطبیقی است؛ اما در کتابشناسی یادشده به آن اشاره نشده است.
ـ مـضامین مشترک درادب فارسی و عربی از محمد دامادی؛ که در سال 1379، انتشارات دانشگاه تهران چاپ و منتشر کرده است.
ـ نظریۀ ادبیات از رنه ولک و آستن وارن ترجمة ضیاء موحد و پرویز مهاجر که جزو کتابهای اساسی و بنیادین دانش ادبیات تطبیقی است و در آن رنه ولک در مقام یکی از پایهگذاران مکتب امریکایی، دیدگاههای خود را بیان کرده است.
ـ دانشهای تطبیقی، مجموعه مقالاتی است که به همت بهمن نامور مطلق و منیژه کنگرانی گردآوری شده و انتشارات سخن آن را در سال 1389 چاپ و منتشر کرده
است.
ـ ادبیات عمومی و ادبیات تطبیقی رسالۀ راهبردی از سیمون ژون ترجمۀ حسن فروغی که در سال 1390 منتشر شده است.
ـ تاریخ ایرانشناسی در فرانسه تحلیلی از دستاوردهای پژوهشی تا سالهای اخیراز طهمورث ساجدی صبا که انتشارات سفیر اردهال آن را در سال 1389 چاپ و منتشر
کرده است.
ـ ادبیات تطبیقی، پژوهشی تطبیقی در ادبیات عربی و فارسی نوشتۀ محمدسعید جمالالدین پژوهشگر مصری که سعید حسامپور و حسین کیانی آن را در انتشارات دانشگاه شیراز ترجمه و منتشر کردهاند.[6]
ب) مقالهها. علاوه بر کتب یادشده، مقالاتی نیز در این میان مغفول ماندهاند. این مقالات بخش مهمی از منابع و مدارکی هستند که در این کتابشناسی به آنها اشاره نشده است. برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
ـ «درآمـدی بـر تصویرشناسی؛ معرفی یک روش نقد ادبی و هنری در ادبیات تطبیقی» از بهمن نامور مطلق که به مبحث تصویرشناسی پرداخته است. متأسفانه در پژوهشهای ادبی تطبیقی کشورمان کمتر به این رویکرد پژوهشی توجه شده است.
ـ «بحران ادبیات تطبیقی» نوشتة رنه ولک و ترجمة سعید ارباب شیرانی که در پاییز 1389 در ویژهنامۀ فرهنگستانمنتشر شده است. مقالة یادشده اهمیت خود را از آنجا مییابد که میتوان آن را در کنار مقالة هنری رماک[7] با عنوان «ادبیات تطبیقی، وظیفه و عملکرد» به مثابة بیانیۀ فکری مکتب امریکایی یا ساختارگرا و نقدبنیاد ادبیات تطبیقی تلقی کرد؛ زیرا رماک در این مقاله ضمن انتقاد از دیدگاهها و رویکردهای مکتب تاریخگرا، بنیانهای فکری مکتب نقدبنیاد را پایهریزی کرده است.
ـ «شیوههای پژوهش در ادبیات تطبیقی» نوشتة جواد حدیدی، که از پیشروان ادبیات تطبیقی در ایران است. در عین حال، در مدخل 672 که یکی از مقالات جواد حدیدی در آن معرفی شده، چنین آمده است: «از حدیدی مقالات متعدد دیگری نیز در باب تأثیر ادبیات فارسی بر ادبیات فرانسه باقی مانده است که اغلب آنها در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد به چاپ رسیده است، مانند «جهانگردان فرانسوی در ایران» (سال اول، شمارۀ 4، 1344)[...]» (ایرانزاده و همکاران، 1393: 457). تفکیک نشدن مقالات حدیدی از همدیگر و بسنده کردن به این جملات، باعث تضعیف جایگاه علمی اثر میشود.
ـ «نقد و معرفی مبانی نظری ادبیات تطبیقی» از اصغر اسمعیلی. این مقاله که به نقد یکی از کتب تألیفی در ادبیات تطبیقی میپردازد، در کتاب ماه ادبیات(تیرماه 1390) منتشر شده است.
ـ «آسیبشناسی ادبیات تطبیقی در ایران» و «چالشهای ادبیات تطبیقی در ایران» از علیرضا انوشیروانی. این مقالات در سال1389 منتشر شده است.
ـ «ادبیات و نقاشی: نقاشیهای رمانتیک بلیک از حماسۀ میلتن»، نوشتۀ لاله آتشی و علیرضا انوشیروانی که در ویژهنامۀ ادبیات تطبیقی فرهنگستان (ص 100-120) در پاییز 1390 منتشر شده است.
ـ «مقام سـعدی در ادبیات فرانسه» که جلال ستاری آن را در شمارۀ 84 مـجلۀ هنرومردم در مهرماه 1348 نوشته است. این مقاله در ردهبندی پژوهشهای ادبیات تطبیقی در جایگاه مطالعات شرقشناسانه و پسااستعماری قرار میگیرد.
ـ «از ادبیات تطبیقی تا ترجمهپژوهی» نوشتۀ سوزان بسنت ازجمله پژوهشهای شایستة توجه در ادبیات تطبیقی است که در آن به کیفیت پیوند و ارتباط میان ادبیات تطبیقی و ترجمهپژوهی پرداخته شده و نویسنده نظریات مطرح در حوزۀ ترجمهپژوهی را کاویده است. این مقاله را صالح حسینی در ویژهنامۀ فرهنگستان (1390، شمارۀ 2) ترجمه کرده است.
ـ «نقش ادبیات تطبیقی در روابط بینالملل» نوشتۀ علیاکبر خانمحمدی. نویسنده در این مقاله از منظری سیاسی دربارۀ پیوند سیاست با ادبیات تطبیقی سخن گفته و آن را در مجلۀ سیاست خارجی، سال 11 (1376، شمارۀ 4) منتشر کرده است.
ـ «اسطورهزدایی و اسطورهپردازی ـ کاخ خورنق در نگاه نظامی و بهزاد» از بهمن نامور مطلق مقاله دیگری است که در آن نویسنده به تحلیل و مقایسۀ کاخ خورنق از نگاه یک شاعر و یک نقاش پرداخته است. این مقاله در کتاب ماه هنر سال 1382 منتشر شده است.
2. آثارنامرتبط. برخی از آثار ذکرشده در کتاب، اصولاً با دانش ادبیات تطبیقی ارتباط و پیوند مستحکمی ندارند و نباید در فهرست مقالات ادبیات تطبیقی قرار میگرفتند، این مقالات به صورتی فهرستوار ذکر میشود:
ـ در صفحه 60، مدخل 32، مقالۀ «مانی و مانویت در روایات کهن پارسی تا سدۀ پنجم هجری». هر چند این مقاله را میتوان با تسامح در زیرمجموعۀ پیشنمونهها قرار داد، اما با توجه به نوشتۀ مؤلف، «مقالۀ حاضر کوششی است در جهت اثبات دیدگاه ایرانی مانویت که پایههایش در سدههای نخستین بعد از اسلام شکل گرفته است» (ایرانزاده و همکاران، 1393: 60).
ـ در صفحة 68 و 69 ، مدخل 45 ، مقالۀ «خاستگاه و معانی واژۀ اعجم: از نگاه مؤلف، «این مقاله کوششی است برای تبیین خاستگاه و معانی واژۀ اعجم. بدین منظور واژهنامههای فارسی و عربی بررسی و به آثار نظم و نثر توجه شده است» (همان: 68). بر این اساس، این موضوع رویکردی واژهشناختی دارد و بیش از آنچه در حوزۀ ادبیات تطبیقی قرار گیرد، با فیلولوژی (فقهاللغة) پیوند میخورد.
ـ. در صفحة 177ـ178، مدخل 215، مقـالة «اخلاقنامهنویسی در ایران و جایگاه اخلاق جلالی». به نوشتۀ مؤلف «در این مقاله ضمن بررسی ریشههای تاریخی و سنتهای اخلاقنویسی بهطور جداگانه به سنت اسلامی میپردازیم و سه کتاب اخلاق ناصری، اخلاق جلالی و اخلاق محسنی را که نمایندگان اصلی این سنت به شمار میروند، بررسی میکنیم» (همان: 177).
ـ در صفحة 327، مدخل 446، مقالة «بررسی جایگاه کار و کوشش در شعر فارسی»: بر اساس آنچه در چکیدۀ مقاله آمده است، «در این مقاله با انتخاب سه شاعر کلاسیک ایران،
بـا استفـاده از روش اسنـادی به مـطالعۀ کار در شـعر آنان پرداخته میشود» (همان: 327ـ328). بنابراین، مقالۀ یادشده را نمیتوان در فهرست مقالات ادبیات تطبیقی گنجاند.
ـ در صفحة 259، مدخل 339، مقالة «روانشناسی درد در شعر نادر نادرپور» نوشتۀ مهدی شریفیان. البته اگر این مقاله را از منظر مکتب امریکایی تلقی کنیم و بپذیریم که به ارتباط میان روانشناسی و ادبیات پرداخته است، در زیر مجموعۀ ادبیات تطبیقی قرار میگیرد.
چارچوب زبانی اثر
نکتة دیگری که در باب کتابشناسیِ مورد بررسی مطرح میشود، زبان آن است. مؤلفان با آوردن کلمة «ایران» در عنوان اثر، جغرافیای پژوهش را مشخص کردهاند؛ اما مثلاً به پژوهشهایی که بهصورت کتاب یا مقاله به زبان عربی یا انگلیسی یا حتی فرانسه انجام شده است، اشارهای نکردهاند و صرفاً سه پژوهش به زبانی غیر از زبان فارسی در کتابشناسی یافته شد:
1. مدخل 740 با عنوان ابانه القلم عن لامیتی العرب و العجم پایاننامۀ کارشناسی علی اسودی که در دانشگاه علامه طباطبایی در سال 1384 دفاع شده است.
2. مدخل 715 با عنوان «الدکتور طه حسین و الادب الفارسی»، نوشتۀ معیر رؤوف که در سال 1352 در مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان منتشر شده است.
3. مدخل 921 با عنوان مقارنه بین مقامات بدیع الزمان الهمذانی و مقاماتحمیدی پایاننامۀ کارشناسی ارشد محمدتقی کرمی که در گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه علامه طباطبایی دفاع شده است.
با توجه به اینکه گردآورندگان کتابشناسی، چارچوب زبانی برای گردآوری پژوهشها تعریف نکردهاند، بهتر آن بود که سه پژوهش یادشده از کتابشناسی حذف میشد یا اینکه منابع پژوهشی دیگر نیز به کتاب افزوده میشد.
گونهشناسی منابع و مدارک
در هر کتابشناسی، مؤلفان یا گردآورندگان علاوه بر تعریف چارچوب زبانی برای پژوهش خود، نوع و ماهیت منابع و مدارک جمعآوریشده را نیز مشخص میکنند؛ به تعبیری دیگر، مؤلفان مشخص میکنند چه نوع مدارکی را برای معرفی و ارائه در کتابشناسی ذکر خواهند کرد. برای نمونه، دربارۀ مقالات، ماهیت و نوع آنها را مشخص و تبیین میکنند که آیا مقالات گردآوریشده صرفاً مقالات دانشگاهی هستند یا مقالات دانشنامهای و مطبوعاتی را نیز دربرمیگیرند. یا آیا منابع و مدارک گردآوریشده شامل گفتوگوها و لوحهای فشرده نیز خواهند شد یا خیر.
نگاهی به گونهشناسی مدارک معرفیشده در این کتابشناسی نشان میدهد که در کنار کتابها و پایاننامهها، در بخش مقالات علاوه بر مقالات، مجلات دانشگاهی، مقالات مندرج در کنگرهها و همایشها نیز بررسی شدهاند و افزون بر آن، مجموعههای حاوی خلاصة مقالات نیز مورد نظر بودهاند. مجلات عمومی و غیردانشگاهی هم در فهرست این کتابشناسی قرار گرفته و از مقالات جشننامهها و مجموعه مقالات بزرگداشت مشاهیر نیز استفاده شده است. به نظر میرسد اگر مؤلفان گونههایی چون فرهنگ، مقالة دانشنامهای، مقالة روزنامه، گفتوگو و گزارش و معرفی کتاب را به منابع یادشده میافزودند، به تکمیل اثر کمک میکرد.
تنظیم و طبیعت مدخلهای کتابشناسی
سامانیافتگی مدخلهای کتابشناسی چه از منظر نوشتاری و کاستن از خطاها در آنها و چه از منظر ماهیتشان میتواند در کنار تأثیرگذاری بر شکل و فرم اثر، دسترسی آسانترِ پژوهشگران به مدخلها را نیز فراهم آورد. در کتابشناسی مورد بررسی، مشکلات مربوط به تنظیم ساختار اثر و طبیعت مدخلها دیده شد که بررسی میشوند:
1. اشکالات تایپی و املایی
متن از نظر تایپ و املا آراسته و کمغلط است؛ با این حال تعدادی اغلاط تایپی و املایی در آن بهچشم میخورد؛ مانند:
ـ صفحة 264، مدخل 348: «تفریش» به جای «تفریس» در مقابل«تعریب»؛
ـ صفحة 291، مدخل 392: «آبراهام مزلوم» به جای «آبراهام مزلو»؛
ـ صفحة 310، مدخل 417: «افسانهای» به جای« افسانههای»؛
ـ صفحة 380، مدخل 532: «مدرس» به جای «مدرسی»؛
ـ صفحة 405، مدخل 573: «ادبیان» به جای «ادبیات»؛
ـ صفحة 459، مدخل 697: «طغری» به جای «ظفری» و در نمایه هم همین خطا تکرار شده است.
2. فقدان یکدستی در دادهپردازیهای کتابشناسی
بیتردید یکی از اهداف گردآورندگان کتابشناسی یادشده، تسهیل و تسریع در روند بازیابی اطلاعات و دادهها و یاری رساندن به پژوهشگران در این سیاق است. تحقق این غایت نیازمند وجود یکدستی در دادهپردازیهاست؛ به گونهای که پژوهشگران هنگام مراجعه به ابتدای مدخلها، بهراحتی بتوانند اطلاعات و دادههای مورد نظر خود را بیابند. در این میان، گاهی در ابتدای برخی از مدخلهای کتابشناسی این یکدستی دیده نمیشود یا دچار نقصاند:
ـ در صفحة 231، مدخل 296: نام و نامخانوادگی نویسنده معکوس نشده و به صورت «زهرا اسدی» آمده که صورت «اسدی، زهرا» صحیح است و باید مطابق با بقیۀ مداخل باشد.
ـ در صفحة 158، مدخل 185: مشخص نیست مجلة مقالة مورد نظر مربوط به کدام دانشکده یا کجاست و عنوان کلی مجلۀ زبان و ادبیات عربی (مجلۀ ادبیات و علوم انسانی سابق) برای مجلۀ یادشده آمده است.
ـ در صفحة 303، مدخل 408: نام نویسندۀ مقاله «مهیار علوی مقدم» است که تنها نام خانوادگی وی، یعنی «علوی مقدم» آمده و همین، نام و نام خانوادگی تلقی شده و بهصورت معکوس«علوی، مقدم» ضبط شده است؛ اما صورت صحیح آن «علوی مقدم، مهیار» است.
ـ مقالات بر اساس نظم الفبایی نام خانوادگی مؤلف و با شماره مشخص شدهاند؛ اما در صفحات انتهایی این بخش (449 به بعد) و از شمارة مدخل 641 دوباره الفبایی شده است و مداخلی مانند «انزابینژاد» ،«ابوالحسنی»، «بندری» و «ظریفیان» دیده میشود. بهطور کلی، از صفحة 449 تا 454 این بههم ریختگی الفبایی دیده میشود.
ـ از صفحه 455 تا 461 بخش مقالات از حالت توصیفی خارج شده است، در حالیکه در مقدمه، دسترسی نداشتن به متن مقالات، علت آن ذکر شده است؛ اما برخی مجلات و کتابها مانند بخارا و یادداشتها و اندیشهها یا نهشرقی، نه غربی در دسترس هستند.
ـ در صفحة 689، مدخل 1027: محل انتشار اثر فوت شده است.
ـ در صفحة 696، مدخل 1044: به نوبتِ چاپ کتاب متنبی و سعدی اشارهای نشده است.
ـ در صفحة 678، مدخل 1007: شمارةصفحه و محل نشر ندارد.
ـ در اطلاعات کتابشناسی نوشتن چاپ اول لازم نیست و نیاوردن آن، مؤید آن است که اثر چاپ اول است. این نکته در برخی موارد رعایت نشده است؛ برای نمونه: صفحة 683، مدخل 1017؛ صفحة 683، مدخل 1016؛ صفحة 685، مدخل 1021 و صفحة 687، مدخل 1024.
ـ در بخش کتابها «کلیدواژههای موضوعی» در انتهای هر مدخل آمده است، ولی در 17 مدخل رعایت نشده و فقدان یکدستی در عرضة اطلاعات را در پی آورده است؛ برای مثال، در صفحة 688، مدخل 1025؛ در صفحة 688، مدخل 1026 یا در صفحة 691 مدخل 1030.
ـ در صفحة 460، مدخل 713: عنوان صحیح کتاب، مجموعه مقالات سمینار زبان فارسی و زبان علماست که به اشتباه زبان فارسی و علم ضبط شده است.
ـ در صفحة 698، مدخل 1049 اثری با عنوان پژوهشی دربارة متنبی از علیرضا منوچهریان در بخش «کتابها» آمده که مطابق اطلاعات کتابخانة ملی، کتاب نیست و ظاهراً طرحی است که جهت ارائه به بنیاد ملی نخبگان تهیه شده است و در شمول کتابها قرار نمیگیرد.
ـ در معرفیهای بخشکتابها و پایاننامهها، تنها عبارت «کلیدواژهها» آمده؛ در حالیکه در معرفی کتابها واژة «موضوعی» نیز به آن افزوده شده و از یکدستی خارج شده است.
3. چکیدهها
دربارة چکیدهها میتوان دو نکتة عام را ذکر کرد: نخست اینکه مؤلفان چکیدهها را از خود مقالات و پایاننامهها اخذ کردهاند؛ یعنی همان چکیدهای که نویسندة مقاله یا پایاننامه در ابتدای مقاله یا رساله آورده، عیناً نقل شده است و از آنجا که هر نویسنده را به شیوة خود چکیده را نوشته است؛ درنتیجه، از نظر حجم و محتوا یکسان و یکدست نیستند. ضروری بود نویسندگان ابتدا چارچوبی برای چکیده یا خلاصه تهیه میکردند و پس از خواندن چکیده و کل مقاله، موارد لازم را در چکیدة خود میآوردند و بدینسان بر غنای تألیفی میافزودند تا داوری و ارزیابی و مقایسة اثر برایشان آسان و ممکن میشد. مثلاً مدخل 348 در صفحه 264 بسیار موجز نوشته شده است و چندان گویا نیست.
این مشکل برای کتابها نمود دیگری دارد. چکیدة کتابها فقط حاوی نام فصلها و بخشهاست و محتوا را چندان دربرنمیگیرد. لازم بود با طراحی چارچوب، نقد کوتاهی هم دربارة آثار، از خود یا دیگران، آورده میشد و فقط فهرست اول هر اثر، ملاک واقع نمیشد. نقل برخی چکیدهها از آثار دیگر، دست اول بودن اطلاعات کتابشناسی را زیر سؤال میبرد. برای مثال، مدخل 1007 در صفحات 678 و 679 از کتاب ماه ادبیات نقل شده و به اصل اثر مراجعه نشده و ارجاع داده نشده است؛ همچنین مدخل 985 در صفحۀ 670 که از کتابشناسی گزیده توصیفی زبان و ادبیات فارسینقل شده است.
4. معیار و ملاک انتخاب کتابها
نکتة مرتبط دیگر با کتابها این است که در باب انتخاب کتابها بحثی نشده است.ملاک اینکه کدام اثر در حوزة ادبیات تطبیقی میگنجد، چه بوده است؟ آیا صرفاً وجود کلمۀ «تطبیقی» برای ورود اثر به کتابشناسی، کافی بوده یا روش دیگری در پیش گرفته شده است؟ همچنین، با آنکه قرار بود کتابها در بخش کتب و مقالات در بخشمقالهها و پایاننامهها نیز در جای خود با حروف سیاه مشخص شوند و این نکته امتیازی برای بازیابی آثار محسوب میشود؛ اما لازم بود عناوین کتابها، مجلهها و پایاننامههاایرانیک شوند که در اثر حاضر چنین نیست.
5. منابع
اگرچه در صفحۀ 8 مقدمه، فهرست وبگاههایی که منابع پشتیبان این کتابشناسی بودهاند، آمده است؛ اما لازم بود برای تکمیل ساختار اثر، منابع در انتها ذکر میشد که طبعاً
شامل وبگاهها و جز آنها نیز میشد. برای مثال، مؤلفان از کتابشناسی گزیدۀ توصیفی زبان و ادبیات فارسی استفاده کردهاند که میتوانستند در منابع نام و مشخصات آن را بیاورند.
6. نمایه و ابزار بازیابی اطلاعات
نمایه ازجمله ابزارهای کمکی برای بازیابی اطلاعات در هر اثری است. در کتابشناسی توصیفی ادبیات تطبیقی در ایران که حجم انبوهی از اطلاعات را در اختیار خواننده میگذارد، نمایهها اهمیت بیشتری مییابند. برای این اثر، سه نمایه تنظیم شده است:
نمایة موضوعی، نمایة نامنویسندگان و نمایۀ نام استادان راهنما. البته علت تفکیک نام نویسندگان از نام استادان راهنما، مشخص نیست و این امر راهنمایی خاصی دربارة بازیابی اطلاعات نمیکند. بهتر بود این دو نمایه در هم ادغام میشد و نمایهای با عنوان نمایة نام میآمد.
در نمایة موضوعی، برخی نامها اعم از نام اشخاص مانند احمد شاملو، احمد شوقی، آخوندزاده و نام کتابها همچون مکتبهای ادبی، اخلاق جلالی، اخلاق محسنی، پیرمرد و دریا و نام مکانها مانند رودخانۀ جمنا و آلمان آمده که قطعاً جای آنها در نمایة موضوعی نبوده است.
در بحث موضوع نیز نمایهسازی بر محور و اصول خاصی استوار نشده است؛ برای مثال آوردن موضوعات کلی مانند ادب (ص 704)، ادبیات ایران (ص 705)، ادبیات عربی
(ص 706)، ادبیات فرانسه (ص 706)، اروپا و کشورهای اروپایی (ص 707)، اسلام (ص 708)، افکار (ص 709)، انسان (ص 710)، ایرانی (ص 711)، بررسی تطبیقی آثار (ص 713)، تلاش (ص 718)، خیال (ص 720) و مواردی از این نوع، کمک چندانی به خواننده برای بازیابی مطالب نخواهد کرد.
در نمایة نام، کنترل برخی صفحات نمایه با متن نشاندهنده ناهمخوانی آن دو است. برای مثال، در نمایه آمده است: ابراهیمی، حسن 345، درحالی که این نام در صفحه 344 اثر دیده میشود یا قافلهباشی، اسماعیل 332 و در صفحة 331 کتاب است و موارد فراوان دیگر.
برخی اسامی، مانند: ابوالحسن امینمقدسی (ص 728) یا که صورت صحیح آن چنین است: امین مقدسی، ابوالحسن ـ یا اردوان داوران (ص 729)، یا جانالله کریمی مطهر (ص 732)؛ جویا جهانبخش (ص 732)؛ سید محمد حسینی (ص 736)؛ سید حسین فاطمی (ص 440)؛ سید محمد ترابی (ص 736)؛ سیمین دانشور (ص 736)؛ علی محمد مؤذنی (ص 739)؛ و همة نامهای نمایة استادان راهنما که بر اساس نام و نام خانوادگی مرتب شدهاند، درحالی که باید معکوس میشدند.
تکرار و عدم تشخیص یا حذف و ادغام نامهای تکراری یکی دیگر از اشکالاتی است که در این نمایه دیده میشود: ابنالرسول، سیدمحمدرضا (ص 729)؛ اسماعیلپور، ابوالقاسم (ص 729)؛ آقاحسینی، حسین (ص 730) و زینیوند، تورج (ص 736) نامهایی هستند که در نمایه تکرار شدهاند و آذر، اسماعیل و آذر، امیر اسماعیل (ص 729)؛ و طغیانی، اسفرجانی، اسحاق و طغیانی، اسحاق (ص 738) یک شخصیتاند که نام آنها به دو گونه ضبط شده است.
اشکال در معکوس کردن نامها دیده میشود؛ مانند: فیروزجایی، علی لاغر (ص 740) که صورت صحیح آن چنین است: لاغر فیروزجایی، علی یا فرامرز قراملکی (ص 739) که صورت صحیح آن چنین است: فرامرز قراملکی، احد.
با توجه به تفکیک سهگانۀ اثر به مقالهها، کتب و پایاننامهها و الفبایی بودن هر یک از این بخشها، وجود جدولی به نام نمایۀ پژوهشگران ادب تطبیقی در ایران ضروری بهنظر نمیرسد. در ضمن پژوهشگرانی که چند اثر دارند، به علت جدولی بودن نمایه فقط یک اثر از آنان در جدول آمده است؛ مانند رادفر، ابوالقاسم (ص 761)، ساجدی صبا، طهمورث (ص 764) و سبزیانپور، وحید (ص 764) که آثار بیشتری از آنان در متن وجود دارد و ممکن است مراجعهکننده با رجوع به این جدول از یافتن مطلب درخواستی خود، بازبماند یا حکم بر نقص کتابشناسی صادر کند.
بهتر آن بود که مؤلفان علاوه بر نمایههای نام و موضوع، نمایههای
کتابها، مجلات، پایاننامهها را نیز به اثر میافزودند (چون هر یک از این بخشها
با نام نویسنده شروع شده است) تا کار جستوجو و بازیابی آسانتر شود. وجود
چنین نمایههایی ضروری به نظر میرسد و نمایۀ مکان در درجۀ بعدی اهمیت قرار
دارد.
در برخی کتابشناسیها مختصری از شرح احوال نویسندگان را نیز میآورند که درواقع نوعی نمایة توصیفی است و با توجه به نوپا بودن پژوهشهای تطبیقی در ایران، معرفی افراد شاخص و نه همةآنها در این اثر کاری صواب به نظر میرسد.
7. جابهجایی مدخلها و فوت شدن برخی عناوین در نمایه
طبقهبندی الفبایی برخی از مدخلهای ذکرشده در کتابشناسی در برخی موارد نابسامان است؛ برای مثال، با وجود آنکه کتاب ادبیات تطبیقی، اثر طه ندا در کتابشناسی آمده؛ اما در مدخل 1026 و در زیرمجموعۀ حرف طاء آمده است، نه «ن». این امر دربارۀ کتاب کفافی نیز چنین است: کتاب ادبیات تطبیقی، پژوهشی در باب نظریۀ ادبیات و شعر داستانی در مدخل 1035 و زیرمجموعۀ حرف کاف آمده است؛ اما میبایست در زیرمجموعۀ عین میآمد.
افزون بر این، برخی از عناوین نیز با وجود آنکه در مدخلها آمدهاند؛ اما در نمایه ذکر نشدهاند. کتاب از ادبیات تطبیقی تا نقد ادبی از طهمورث ساجدی در مدخل 1013 از این قبیل است یا کتاب تأثیر شعر عربی بر تکامل شعر فارسی از ع.م. دودپوتا که هر چند در مدخل شمارۀ 1009 آمده، اما در نمایه ذکر نشده است. این امر باعث میشود پژوهشگر احساس کند برخی از منابع از دید گردآورندگان مغفول مانده است و درنتیجه تلاش گردآورندگان نادیده گرفته میشود.
8. طرح روی جلد یا مؤلفههای برونمتنی
عامل دیگری که میتواند در اثرگذاری کتاب مورد بررسی، مفید و کارساز باشد، طرح روی جلد کتاب یادشده است. امروزه طرح روی جلد، عنوان اثر و تمام مواردی که خواننده تا پیش از ورود به متن با آنها مواجه میشود، با عنوان «پیرامتن» تعریف میشوند. ژرار ژنت[8] ضمن مقالۀ کلانگزارۀ «ترامنتیت» آن را به ریزگزارههایی تقسیمبندی میکند که یکی از آنها پیرامتنیت[9] است. بر اساس دیدگاه او پیرامتنیت «نشانگر آن عناصری
است که در آستانة متن قرار گرفته و دریافت یک متن از سوی خوانندگان را جهتدهی
و کنترل میکنند» (آلن، 1389: 150). بر این اساس، پیرامتنیت مخاطب را برای ورود به دنیای متن آماده و مهیا میسازد. بدین ترتیب، طرح روی جلد و عنوانگذاری
یکی از موارد مهم در شکل دادن به نوع نگاه مخاطب به متن است. هر چند ژرار ژنت
این مبحث را دربارۀ متون ادبی پیش میکشد، اما از منظری فراختر، این موضوع
میتواند تمام متون را صرف نظر از ماهیت ادبی آنها دربرگیرد. از این منظر، اگر طرح روی جلد کتابشناسی مورد بررسی، دلالتمندی بیشتری داشته باشد، مخاطب ارتباط قویتری با کتاب برقرار خواهد کرد. به نظر میرسد طرح روی جلد دیریاب باشد. اگر مقصود از این طرح آن باشد که تأثیرات متقابل متون و فرهنگها، یک تصویر یا نمای کلی از تمدنها و اندیشۀ بشری ارائه میدهند، به نظر میرسد که پی بردن به این نکته اندکی دشوار باشد.
9. طبقهبندی موضوعی کتاب
در این میان، یکی از شیوههایی که مؤلفان کتاب میتوانستند با تکیه بر آن، کتاب حاضر را تألیف کنند، طبقهبندی موضوعی کتاب است؛ بدین معنا که با تکیه بر رویکردها و روشهای پژوهش در ادبیات تطبیقی، هر کدام از موضوعات ذکرشده در کتاب را بر اساس روش پژوهش آن در زیر یک مدخل قرار میدادند. چنین روشی باعث میشود
که خواننده برای یافتن منابع پژوهشی مورد نظر خود شخصاً به سراغ آن مدخل برود
و منابع خویش را بیابد؛ برای نمونه، مدخل شمارۀ 28 با عنوان «بازتاب مضامین
درونی داستان یوسف و زلیخا در ادب فارسی و عربی» (ص 57) در شمار مقالاتی است
که میتواند در زیرمجموعۀ روش مضمونشناسی قرار گیرد یا مدخل شمارۀ 21 با
عنوان «ایران در صربستان و صربستان در ایران» را میتوان با تسامح در زیر مجموعة
روش تصویرشناسی قرار داد، هرچند تصویرشناسی در این مجموعه مقالات مد نظر نویسنده نبوده است.
بحث و نتیجهگیری
کتابشناسی توصیفی ادبیات تطبیقی از آثار ارزشمندی است که منابع متعددی از این حوزه در آن گرد آمده و برای جلوگیری از تکرار پژوهشها و آگاهی دربارة پیشینۀ تحقیق، راه را برای پژوهشگران هموار کرده است. بررسی حاضر ضمن توصیف ویژگیهای مختلف این اثر ازجمله نو بودن پژوهش در این زمینه، گردآوری فهرست توصیفی 1055 منبع و مدرک گوناگون، به برخی کاستیهای این اثر هم پرداخته است. اگرچه این کتابشناسی دامنة زمانی 1330ـ1390 شمسی را دربرمیگیرد، اما آثار مهم بسیاری اعم از کتاب و مقاله، از آن فوت شده است که به برخی از آنها در متن مقاله اشاره شد. ورود آثار غیرمرتبط به حیطۀ این کتابشناسی از دیگر آسیبهای جدی این اثر است. این دو مقوله (فوت آثار مربوط و ورود آثار غیرمرتبط) میتواند ناشی از فقدان تعریف منسجمی از ادبیات تطبیقی در نظر تدوینکنندگان اثر باشد و اگر آنان چنین تعریفی داشتند، حیطه و حدود و ثغور کار روشنتر میشد.
نقد دیگر چارچوب زبانی پژوهش است. آوردن قید «ایران» در عنوان اثر، اگرچه جغرافیای بررسی را روشن کرده، اما مؤلفان به تحدید حیطة زبانی اثر خود نپرداختهاند و مشخص نکردهاند که آثار مورد بررسی، فقط فارسی است یا زبانهای دیگر را نیز دربرمیگیرد. در کل اثر، فقط سه مقاله به زبان عربی فهرست شده است؛ در حالیکه تعداد آثار به عربی که یک طرف تطبیق آن زبان فارسی باشد، حتماً بیش از این است. درمورد زبانهای دیگر مانند انگلیسی، فرانسه و غیر آنها نیز همین حکم صادق است. بررسی گونهشناسی مدارک کتابشناسی نشان میدهد که غیر از کتابها و مقالات و پایاننامهها که فصلی به آنها اختصاص یافته است، مقالات کنگره هم در لابهلای آن منابع دیده میشود؛ اما افزودن گونههایی چون فرهنگ، مقالة دانشنامهای، مقالۀ روزنامه، گفتوگو و گزارش، میتوانست به جامعیت کتابشناسی بیفزاید. از نظر طبیعت مداخل نیز به اشکالاتی مانند غلطهای تایپی و املایی، فقدان یکدستی و نظم در دادهپردازی و چینش اطلاعات درون مدخلها برمیخوریم که روند بازیابی اطلاعات را مختل میکند و نمونههایی از آن در متن مقاله آمده است. نقل مستقیم چکیده از پایاننامهها و مقالات، نوعی بینظمی و نایکدستی را در اثر سبب شده است؛ زیرا هر چکیده مربوط به دانشگاه یا نشریهای است که شیوهنامۀ خاص خود را دارد و هر نویسندهای به تبعیت از آن دانشگاه یا نشریه چکیدهای تنظیم کرده و این چکیدهها از حیث کمّی و کیفی باهم متفاوتاند. این مسئله مجموعه ناهنجار و بینظمی را پیش چشم خواننده و مراجعهکننده قرار داده و اصل دستِ اول بودن اطلاعات کتابشناسی را مختل کرده است. از دیگر سو، چکیدة کتابها نیز با این مشکل روبهروست و تنها اطلاعات اندکی دربارة آن بهدست میدهند که در برخی موارد از فهرست آغازین اثر اقتباس شده است. فقدان منابع در انتهای اثر، کمدقتی در استخراج نمایههای موضوعی و اعلام، موجب شده تا بازیابی اطلاعات اثر دشوار شود و طرح جلد اثر نیز با محتوا همخوانی ندارد.
نتیجة کلی اینکه با بازنگری هر یک از موارد پیشگفته و اصلاح آنها میتوان در چاپهای بعد، صورت علمیتر و منقحتری از اثر ارائه کرد.
[1]. cultural studies
[2]. Susan Bassnett
[3]. Gayatri Chakravorty Spivak
[4]. Death of Discipline
[5]. arwa studies
[6]. از این نویسنده کتابی با عنوان نگارههای فارسی بر سنگ نوشتة ادب عربی؛ ادبیات تطبیقی: تأثیر ادبیات فارسی بر ادبیات عربی در مدخل 996 کتابشناسی آمده است؛ اما کتاب ادبیات تطبیقی، پژوهشی ... فوت شده است.
[7]. Henry Remak
[8]. Gerard Genette
[9]. paratextuality